چکیده:
این مقاله بهدنبال تدوین بنیانهای معرفتشناختی آرمان «متخصص مسلمان» است. این آرمان در ایران در یک فرایند تاریخیِ درازمدت بهویژه بعد از انقلاب اسلامی بهعنوان آرمان آموزش عالی تکوین یافته و پاسخی است به شکاف بین نظام قدمایی حوزه علمیه و نظام جدید دانشگاه. اما پیگیری این آرمان بیشتر از طریق تصمیمهای دولتی و اداری و ابلاغ دستورعملهای اجرایی و تأکید بر «نهادسازی، ایجاد سازمان و معاونت، تشکیل شورا، تولید سند، تهیه آییننامه و برگزاری برنامههای مذهبی» بروز یافته است. این مقاله که با استفاده از روش مطالعه کتابخانهای به تحلیل نظریه دانش و ارزش ماکس وبر پرداخته، مدعی است با درنظرگرفتن تفکیک وبریِ «ربط ارزشی» از «حکم ارزشی» بهعنوان اصل بنیادین آرمان متخصص مسلمان، حضور ارزشهای دینی در فعالیتهای علمی و غیرعلمی متخصص مسلمان بلامانع و مشروع است.
This article seeks to identify and formulate the epistemological foundation of the Muslim experts' ideal. The ideal in Iran, especially after the Islamic Revolution, was raised as a solution to the gap between seminary school and university. However, this ideal has been pursued by administrative plans and regulations, religious programs, documentation, and focusing on institutionalization, organization, and council. This research which was conducted using a library method analyzed Weber's theory of knowledge and value. We argue that the Weberian distinction between value-relation and value judgment can be used by Muslim experts as a base. Accordingly, to this distinction, the engagement of religious and cultural values of Muslim experts in academic and non-academic activities is legitimate.
خلاصه ماشینی:
اما از نظر منتقدان، سياست گذاري و اجراي آرمـان متخصـص مسـلمان از طريق سازوکارهاي دولتي و اداري نه تنها به تحقق اين آرمان و پيوند مـوثر ديـن و علـم در دانشـگاه کمکي نکرده بلکه به ظهور و گسترش برخي آسيب ها منجـر شـده اسـت : سياسـت زدگـي دانشـگاه؛ توسعه دانشگاه حکومت پايه و دولت مدار؛ گسترش ظاهرگرايي ديني در بين دانشـجويان و متعلمـين ، اعمال ضوابط گزينشي سخت گيرانه و تبديل دانشگاه به شعبه اي از حزب حاکم ، تبـديل دانشـگاه بـه مدارس ديني و حوزه هاي علميه (اخوانکاظمي ١٣٨٢؛ مقيسه ١٣٨٤، فراستخواه، ١٣٨٨؛ هاشم زهي و خلجي، ١٣٨٨؛ اردکاني، ١٣٩٠؛ هاشم زهي و ميرزا، ١٣٩٢؛ فاضلي، ١٣٩٦).
وبر بر پايه مفهوم «ربط ارزشي» دريافـت کـه دانش نسبت تنگاتنگي با ارزش هـايي دارد کـه پژوهشـگر از منظـر آن بـه واقعيـت اجتمـاعي نظـاره مي کند و سمت و سوي نگاه محقق سمت وسويي خنثي نيست بلکه با اتکا به ارزشهـا بـه پـژوهش و داده ها سمت وسو ميدهد اما محقق همواره بايد آگاه باشد که اين جهت دادن به تمايز ربط ارزشي با حکم ارزشي خدشه وارد نکند.
تمايز علم و ايدئولوژي بر مبناي تمايز ربط ارزشي از حکم ارزشـي، تمـايز علـم و ايـدئولوژي معيـار پايـه اي بـراي ايـده متخصص مسلمان است که اگر اين دو خلط شوند، نمي توان جايگاه ارزش و دانش و تناسـب ايـن دو را صورت بندي کرد؛ در يک سو، تخصص علمي به وجود خواهد آمـد کـه بـه دليـل امتنـاع از واقعيـت نمي تواند علم باشد و در ديگر سو، ارزشها آنچنان بر واقعيت حقنه ميکنند که نمـيتـوان فهميـد امر واقع کجاست .