چکیده:
جنبش ادبی رمان نو یکی از جریانهای پیشرو و شالودهشکن در داستاننویسی جهان بودهاست. این جریان ادبی در فرانسه بسیاری از اصول داستاننویسی سنتی را تحتالشعاع قرار داد و نوعی شالودهشکنی در عرصۀ نوشتار و سنتهای ادبی به وجود آورد. رمان نو که از جریانهای تأثیرگذار ادبیات مدرن به شمار میرود در جامعۀ ادبی ایران نیز نویسندگان و علاقهمندانی را به خود جلب کرد. در دورهای که رئالیسم وجه غالب داستاننویسی در ایران بود، «هوشنگ گلشیری» متأثر از رمان نو بهدنبال بهکارگیری شیوههای نوینی در روایت و تکنیک داستاننویسی بودهاست. این مقاله میکوشد اثبات کند که گلشیری در برخی از آثار خود تحت تأثیر رمان نو بودهاست. نگارندگان در ابتدا نگاهی مختصر به جنبش رمان نو داشته، سپس به بیان شباهتها و تفاوتهای رمان نو در فرانسه و ایران پرداختهاند. در بحث اصلی مقاله نیز با لحاظ برخی از تفاوتها در درونمایه و مضمون، نشان خواهیم داد که همنوایی و همپیوندی برخی از آثار گلشیری با رمان نو قابل تأیید و اثبات است.
خلاصه ماشینی:
هوشنگ گلشيري از نويسندگاني است که از همان آغاز نويسندگي، براي رسيدن به ساختارهاي جديد داستان نويسي، پرهيز از بيان تکراري و قراردادي، گريز از يک سويه نگري و شکستن قالب هاي از پيش تعيين شده ، به جنبش هايي چون رمان نو گرايش پيدا ميکند.
٣. عليرغم هم پيوندي و هم نوايي اين داستان ها با جريان رمان نو فرانسه ، لحاظ وضعيت خاص اجتماعي و فرهنگي ايران و توجه به سرچشمه هاي ادبيات سنتي کشورمان ، تفاوت هايي در درون مايه و مضامين داستاني گلشيري در مقايسه با نويسندگان فرانسوي به وجود آورده است .
ضمناً در زمينۀ مقاله به زبان فرانسه نيز فقط سه پژوهش انجام شده است : سرگشتگي شخصيت هاي داستاني / گريز از شخصيت پردازي: از نويسندگان رمان نو تا هوشنگ گلشيري، فريده علوي/ نگار صالحي (١٣٨٦)، سينما و ادبيات : ساختار فضا در آثار بهمن فرمان آرا و نويسندگان رمان نو، آرميتا اصغري (١٣٩٠) و رمان نو و معادل آن در ايران : تشابهات و تناقض ها، الله شکر اسداللهي، مهدي افخمينيا و رويا خجير (١٣٩١).
(243 :1389 آثاري شبيه به رمان نو که در ايران شکل گرفت با آنچه در فرانسه اتفاق افتاد، از جنبه هاي گوناگون داراي تفاوت هاي بسياري است و شايد اساساً شبيه پنداشتن آثار اين جريان ، خارج از منطق شکل گيري آن هاست ، اما هم زماني تقريبي و انکار بسياري از اصول و قواعد سنتي داستان نويسي، شباهت هايي را به وجود آورده است که بررسي تطبيقي با هدف يافتن وجوه افتراق و اشتراک را ضروري ميداند.