چکیده:
این پژوهش به بررسی شکاف بین نظریه تا عمل در تعلیم و تربیت می پردازد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از
نظر روش تحلیلی – توصیفی است و در پایان نتیجه گیری و پیشنهاداتی ارائه شده است. شکاف میان نظریه و عمل از
مشکلات علم تعلیم و تربیت در دوران معاصر است که در متون تربیتی گذشته گزارش نشده است. مشکل مطرح در
آن متون مربوط به عمل نکردن صاحب دانش به دانسته های خود بوده است، نه اینکه نظریه یا رهنمود تربیتی قابلیت
اجرایی نداشته باشد. شکاف میان نظریهها و عمل انواع مختلفی دارد. اما بررسی ماهیت آن از جمله موارد زیربنایی در
بررسی تمام انواع آن است. به طور کلی در بررسی عوامل زیربنایی ظهور شکاف باید به تغییر انتظارات جوامع معاصر
از آموزشوپرورش اشاره کرد؛ بدین معنا که پاسخ به انتظار جامعه با گرایش عملگرایی از آموزش و پرورش، مبنی
بر تربیت نیروی انسانی و متخصص برای بازار کار و سازماندهی و مدیریت امور، باعث می شود تا مفهوم تعلیم و
تربیت تغییر بنیادی یابد و یافته های رشته هایی نظیر فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی برای تحقق هدف تعیین شده
وارد تعلیم وتربیت گردد و اتکا به این یافته برای نظریه پردازی در تعلیم و تربیت منجر به ظهور شکاف میان نظریه های
تربیتی و عمل تربیت شود، زیرا ماهیت این رشتهها نظری است و با تعلیم و تربیت و مسائل آن بیگانهاند. همچنین به
دلیل جدایی و عدم اتصال این رشتهها با یکدیگر و با تعلیم و تربیت، تشتت در این حیطه حاکم می گردد. فلسفه
عملگرایی مادهگرا در توضیح علل تشتت به حاکمیت معرفتشناسی بنیادگرا، مفهومگرایی و اعتقاد بهحقیقت
ضروری اشاره دارد و معتقد است رفع این اشکال نیازمند معرفتشناسی جدیدی است که از آن به نسبیتگرایی
معتدل تعبیر میکند که حاصل آن نظریه های سنگ بنا و یافتن حوزه مشترک و سنجش موارد اختلاف بر اساس این
حوزه مشترک است.
خلاصه ماشینی:
به طور کلي در بررسي عوامل زيربنايي ظهور شکاف بايد به تغيير انتظارات جوامع معاصر از آموزش وپرورش اشاره کرد؛ بدين معنا که پاسخ به انتظار جامعه با گرايش عمل گرايي از آموزش و پرورش ، مبني بر تربيت نيروي انساني و متخصص براي بازار کار و سازماندهي و مديريت امور، باعث ميشود تا مفهوم تعليم و تربيت تغيير بنيادي يابد و يافته هاي رشته هايي نظير فلسفه ، روانشناسي و جامعه شناسي براي تحقق هدف تعيين شده وارد تعليم وتربيت گردد و اتکا به اين يافته براي نظريه پردازي در تعليم و تربيت منجر به ظهور شکاف ميان نظريه هاي تربيتي و عمل تربيت شود، زيرا ماهيت اين رشته ها نظري است و با تعليم و تربيت و مسائل آن بيگانه اند.
مقدمه در فلسفه تعليم و تربيت نو عمل گرا در بحث پژوهش ، انتخاب نظريه اي از ميان نظريه ها مورد بحث قرار ميگيرد، از منظر اين ديدگاه ، علاوه بر نتايج عملي مترتب بر نظريه لازم است از وجود برخي ويژگيهاي فراتجربي در آن نيز مطمئن شويم .
ديويي تجربه را به همين معناي تعامل و رابطه فعال ارگانيسم و محيط تعريف ميکند و معتقد است در اين تلقي ديگر شکاف و جدايي ميان سوژه و ابژه وجود نخواهد داشت .
جان ديويي اين ديدگاه تربيتي – فلسفي خود را در کتاب دموکراسي و آموزش وپرورش چنين بيان ميکند : «اگر بپذيريم که آموزش پرورش ، فرا گرد ايجاد آمادگيهاي اساسي، عقلاني و عاطفي در برخورد با طبيعت و انسان است ، فلسفه را ميتوان حتي به عنوان نظريه ي عمومي آموزش وپرورش » تعريف کرد [٤].