چکیده:
توان رسانه در پیشبرد زندگی انسانی از طریق دستکاری ذهنی و هدایت وی که میتوان آن را «هدایتگری» نامید، از هنگام پیدایش رسانههای جمعی، مورد توجه اندیشمندان این حوزه قرار گرفت. پرسش در مورد توان هدایتگری یا تربیت مخاطب توسط رسانههایی چون رادیو و تلویزیون به خلق دیدگاههای مختلفی انجامید. نحوه تعامل رسانه و مخاطب، از مولفههای اصلی گونهگون شدن این دیدگاهها است. با وجود تنوع این آرا، امروزه آنچه توان رسانه را در تربیت فکر و عمل فردی، مورد تردید قرار میدهد «شناخت مخاطب» و تأثیر آن بر نحوه تعامل فرد با رسانه است. با این توضیح، مقالهی حاضر به روش کتابخانهای، دیدگاههایی را که حوزهی جهتدهی رسانهها را مورد پرسش قرار دادهاند، مطالعه میکند و با تأکید بر چگونگی تعامل «رسانه با مخاطب» نظریههای مشابه را دستهبندی نموده، روند تغییرات آنها را در گذر زمان توضیح داده، عوامل موثر بر این موازنه را مشخص میسازد. یافتههای این مطالعه نشان میدهد «شناخت» مخاطب که تابعی از ویژگیهای زیستی، محیطی و تجارب فردی است، بر قدرت وی افزوده و موازنه را به نفع او تعدیل نموده، به او اجازه میدهد با خوانش فردی در مقابل پیامهای هدفمند رسانهها به شیوههای گوناگون، مقاومت کند.
The ability of the media to advance human life through mental manipulation and guidance, which can be called “guidance”, has been considered by thinkers since the advent of mass media. Questions about the ability to lead or educate the audience by media outlets such as radio and television have led to differing views. How the media and the audience interact is one of the main components of these views. Despite the diversity of these views, what casts doubt on the ability of the media to educate individual thought and action today is the “knowledge of the audience” and its impact on how one interacts with the media. e. Identifies the factors affecting this balance. The findings of this study show that the “knowledge” of the audience, which is a function of biological, environmental, and personal experiences, increases his power and moderates the balance in his favor, allowing him to resist individual reading in the face of targeted media messages in various ways.