چکیده:
نظام آموزشی هر کشوری وابسته به معلمان محبوب و حرفه ای است تا به تربیت نسل آینده و سازنده
کشور بپردازند. بنابراین به وجود آوردن رضایتمندی شغلی در معلمان و جلوگیری از فرسودگی شغلی
ایشان یک تعهد سازمانی است که میتوان با تقویت رضایت شغلی و افزایش فرسودگی شغلی به تمام
جامعه خدمت کرد.
وجود فرسودگی شغلی در مربیان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت عوارض نامطلوبی در دانش آموزان،
شخصیت و پیشرفت آنان بر جایی می گذارد، بی شک می توان ادعا نمود که جامعه ای می تواند به توسعه
پایدار دست یابد که مردم آن جامعه، سالم و آموزش دیده، خلاق و مسئولیت پذیر و آگاه باشند.
آموزش و پرورش بیشتر به صورت رسمی و سازمان یافته در سطح گسترده جریان دارد که با رشد اخلاقی،
اجتماعی، فرهنگی، توسعه علمی، صنعتی و اقتصادی بسیار مرتبط است با چنین اهمیت و ارزشی که برای آموزش و معلم در جامعه تصور می شود، سرمایه گذاری در جهت تربیت و تامین این رکن مهم،
سودمندترین سرمایه گذاریها است و در این میان، بهبود کیفیت آموزش در نظام آموزشی، سلامت روانی
معلمان و تاثیر آن بر نحوه رفتار، تدریس وکارآیی معلم و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان، موضوعی است
که بیشتر متخصصان آموزش وپرورش بر اهمیت آن تاکید دارند. فرسودگی شغلی نه تنها موجب بروز
آسیب های جدی جسمی و روانی در افراد می شود، بلکه با افزایش میزان غیبت، کاهش انرژی و بازده
کاری به افت کاری نیز می انجامد.
خلاصه ماشینی:
آموزش وپرورش بيشتر به صورت رسمي و سازمان يافته در سطح گسترده جريان دارد که با رشد اخلاقي، اجتماعي، فرهنگي، توسعه علمي، صنعتي و اقتصادي بسيار مرتبط است با چنين اهميت و ارزشي که براي آموزش و معلم در جامعه تصور ميشود، سرمايه گذاري در جهت تربيت و تامين اين رکن مهم ، سودمندترين سرمايه گذاريها است و در اين ميان ، بهبود کيفيت آموزش در نظام آموزشي، سلامت رواني معلمان و تاثير آن بر نحوه رفتار، تدريس وکارآيي معلم و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ، موضوعي است که بيشتر متخصصان آموزش وپرورش بر اهميت آن تاکيد دارند.
تعريف نظري فرسودگي شغلي: فرسودگي شغلي، خستگي عاطفي ناشي از کار واکنشي ممتد به محرکهاي تنش زاي مزمن عاطفي و بين فردي در کار ميباشد که به کمک سه بعد خستگي عاطفي، مسخ شخصيت و فقدان موفقيت فردي (حس کارآمدي) توصيف ميشود (مسلچ ٢٠٠٣) در جايي ديگر مسلچ وجکسون (١٩٩٣) ميگويند فرسودگي شغلي کاهش قدرت سازگاري فرد با عوامل فشارزا و نشانگان مرکب از خستگي جسمي و عاطفي است که به ايجاد خود پنداره و نگرش منفي به شغل و فقدان احساس ارتباط با مراجعان به هنگام انجام وظيفه منجر ميشود.
به طور کلي فرسودگي شغلي را ميتوان نوعي اختلال که به دليل قرار گرفتن طولاني مدت شخص در معرض فشار رواني در ارتباط با کار و مردم ، در وي ايجاد ميشود، دانست و با نشانگان فرو پاشي هيجاني، جسمي وذهني همراه است .
فشار رواني شديد ناشي از ماهيت ، نوع يا وضعيت نامناسب کار به پيدايش حالتي در کارکنان منجر ميشود که فرسودگي شغلي نام دارد (زارعيان ، ١٣٨٥).