چکیده:
«خلافت الهی» ازجمله مبانی کلامی مشروعیت سیاسی و همچنین روش تعیین حاکم بهشمار میآید که دیدگاههای گوناگون از نصب الهی تا انتخاب مردم در این زمینه از آن بهره برده و سعی در ابتنای نظریه خود بر آن داشتهاند. در تحقیق پیشرو با روشی تحلیلی توصیفی به رابطه مشروعیت و خلافت الهی انسان از دیدگاه محمد عماره خواهیم پرداخت. عماره خلافت الهی بشر را از مبانی نظریه انتخاب حاکم توسط مردم قلمداد کرده است. وی با توجه به دیدگاهی که در توحید در تشریع اتخاذ میکند، منشا مشروعیت حاکم را الهی میداند، اما با توجه به انگاره نادرست او در باب خلافت الهی انسان، روش تعیین حاکم را انتخاب و رای مردم تلقی میکند. این تلقی علاوه بر ناهمخوانی با دیدگاه وی در خاتمیت، نبوت و ربوبیت تشریعی، با ادله قطعی عقلی و نقلی نیز در تعارض است.
Divine caliphate” is one of the theological foundations of political legitimacy as well as the method of appointing a ruler that has been the basis of various views - both those who consider the appointment of the Imam as the right of God and those who consider it as the right of the people. Using a descriptive-analytical method, this paper studies the analyzes the relationship between the legitimacy and the divine caliphate of man from the perspective of Mohammad ‘Amara. He considered the divine caliphate of man as one of the foundations of the theory that considers the appointment of the Imam to be the right of the people. According to the view he adopts in monotheism in legislation, he considers God as the source of the legitimacy of ruler, but due to his erroneous idea about the divine caliphate of man, he chooses the method that considers the appointment of the Imam to be the right of the people. Aside from the inconsistency of this view with his view on Khatamit, Finality of Prophethood, Prophethood and legislative lordship, his theory is in conflict with conclusive rational and narrative arguments.
خلاصه ماشینی:
نقد و بررسی دیدگاه محمد عمارهدر باب خلافت الهی انسان و مشروعیت سیاسی حاکم ( سیدابوالقاسم کاظمی شیخشباني/ دانشپژوه دکتری کلام اسلامی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی( ikazemi219@gmail.
ir دريافت: 19/11/98 پذيرش: 15/02/99 چکيده «خلافت الهی» ازجمله مبانی کلامی مشروعیت سیاسی و همچنین روش تعیین حاکم بهشمار میآید که دیدگاههای گوناگون ـ از نصب الهی تا انتخاب مردم ـ در این زمینه از آن بهره برده و سعی در ابتنای نظریه خود بر آن داشتهاند.
بنابراین میتوان ادعا کرد او در باب رابطۀ خلافت الهی و منشأ مشروعیت، با توجه به اعتقاد به توحید در ربوبیت تشریعی قائل به منشأ الهی مشروعیت حکومت و خلافت انسان در عمران و آبادانی زمین است و این باور با توحید در تشریع هماهنگ بوده و مورد پذیرش میباشد.
وی در جایی دیگر خاتمیت را به معنای رشدیافتگی فکری بشر دانسته و بیان میدارد: رسیدن انسان به مرحله رشد، یعنی اینکه انسان با عقل و فکر خود در امور دین و دنیایش تلاش کند و همچون یک عاقلِ بالغ به مسئولیت حکومت در جامعه خود بپاخیزد؛ به همین دلیل مردمی که در سایۀ تعالیم الهی به رشد عقلی رسیدهاند، خود حاکم و امام جامعه را تعیین میکنند و بر رفتار او نظارت دارند و این همان کاری است که در «نظام خلافت اسلامی» تحقق پیدا کرد، و شاید علت نامگذاری خلافت اسلامی به «خلافت راشده» همین باشد؛ به دلیل اینکه مردم عاقل برای خود خلفای رشیدی را انتخاب کردند (ر.