چکیده:
اخلاق و فقه، به عنوان دو علم مستقل، اما بسیار نزدیک و همگون، ظرفیت و امکان تاثیرگذاری بر یکدیگر را دارند. تحقق بخشیدن به این تاثیرات میتواند به ارتقاء، پویایی و هماهنگی احکام فقهی و اخلاقی کمک شایانی بکند. در این مقاله - به شیوه تحلیلی و مطالعات تاریخ اندیشه - تاثیرات علم اخلاق بر استنباط احکام فقهی را از دیدگاه غزالی، طرح و بررسی کردهایم. هدف این نوشتار تبیین و بررسی شیوه استنباط فقهی مطلوب از دیدگاه غزالی است. این شیوه استنباط در این مقاله «استنباط باطنگرایانه» نامیده شده است. در این مقاله، تبیین شده است که علم اخلاق از طریق تغییر مبانی انسانشناختی استنباط فقهی و ایجاد رویکرد فضیلتگرایانه در آن، تصورات و تصدیقات استنباطی را متحول میکند. در نتیجه این تحول و تغییر، تصورات فقهی گستردهتر شده و در برخی موارد معانی آنها تغییر میکند. در حوزه تصدیقات نیز استنباط باطنگرایانه باعث هماهنگی هرچه بیشتر گزارههای فقهی و اخلاقی، تبیین احکام جدیدی در حوزه منشها و باطن انسان، هماهنگی احکام افعال ظاهری با احکام منشی و باطنی و یافتن نظام طولی در میان احکام ظاهری و باطنی میشود.
As two independent and yet very close and homogeneous sciences, ethics and jurisprudence (fiqh) have the capacity and possibility of a mutual impact. The realization of these impacts can greatly help the promotion, dynamics, and harmony of jurisprudential and moral rulings. Drawing on an analytic method and studies in intellectual history, this paper considers the impacts of ethics on inference of jurisprudential rulings in Ghazālī’s view. The paper aims to analyze, explicate, and consider Ghazālī’s proposal about the impacts. The style of inference resulting from these impacts is called “inner inference.” In this paper, we explain that ethics can transform inferential conceptions and judgements via a change of the humanist foundations of jurisprudential inference and a presentation of a virtue approach to such inferences. As a result of thee transformations, jurisprudential concepts will expand, and in some cases, their meanings will change. Moreover, as to the inference of jurisprudential rulings, their disadvantages and impacts on the human psyche will be taken into account, culminating in jurisprudential rulings which are compatible with other sciences such as ethics, have vertical orders, and have conditions and constraints approximating their rulings to their philosophy..
خلاصه ماشینی:
تأثيرات علم اخلاق بر استنباط احکام فقهي با تأکيد بر آراي غزالي در کتاب احياء علوم الدين ׀ ׀ چکيده اخلاق و فقه ، به عنوان دو علم مستقل ، اما بسيار نزديک و همگون ، ظرفيـت و امکـان تأثيرگـذاري بـر يـک ديگر را دارند.
اين تحقيق به دنبال بررسي تأثيرات علم اخلاق بر استنباط احکام فقهي با تأکيد بـر ديـدگاه امـام محمد غزالي (۴۵۰ ۔ ۵۰۵ ق ) - فيلسوف ، متکلم و فقيه نامدار سدٔه پنجم - است .
غزالي در کتاب احياء علـوم الـدين کـه اخلاق بزرگترين و نامبردارترين اثر اوست ، دو گونه بحث ناظر به فقه دارد؛ نخستين و معروف ترين بحث او بر استنباط در اين رابطه ، بحثي علم شناختي است و غزالي در صدد تعيين و تبيين منزلت و جايگاه «علم فقه » در احکام فقهي ميان ديگر علوم ديني و غيرديني برآمده است و در ضمن اين مباحث است که علم فقه را علمي دنيايي بارتآأراکءيد ميانگارد.
همچنين بايد متذکر شد که منظور ما از «اخلاق »، علم اخلاق به معناي «علمي است کـه با بررسي الزامات و ارزش هاي مربوط به صـفات درونـي و افعـال انسـان ، سـعي در پياده سـازي صفات نيکو در انسان دارد تا او به اختيار افعال خير انجام دهد و به اين وسيله سعادت خـويش را ُ درک و تأمين کند» (نک : تهرانـي ، ۱۳۹۱، ج ۱، ص ۳۳).
در اين مجال ميکوشيم تأثيرات علم اخلاق بر استنباط احکام فقهـي بـا تأکيـد بـر طرح استنباط باطن گرايانه ٔ غزالي تبيين و بررسي کنـيم .