چکیده:
کارآفرینی به عنوان فرآیند ایجاد فعالیت اقتصادی-اجتماعی موفق و مؤثر تعریف میشود که شامل رفتارهای شناسایی، ارزیابی و بهره برداری از فرصتها است. لذا، فرصت در قلب اقدامات کارآفرینی است. با این وجود، سردرگمی زیادی در مورد سازه فرصت در پژوهش کارآفرینی وجود دارد به طوریکه پژوهشهای اخیر نشان میدهد محققین در تعریف مفهومی و عملیاتی خود در مورد فرصت بسیار بی ثبات بوده اند و شاید بیشترین ثبات بی ثباتی در استفاده از این سازه بوده است. یک دلیل مهم برای این عدم ثبات، غیرقابل پژوهش بودن سازه فرصت عنوان شده است. این مقاله از لحاظ هدف بنیادی-نظری و از لحاظ روش گردآوری اطلاعات، اسنادی – فراترکیب است. جامعه مورد مطالعه 18 پژوهش مرتبط با سنجشپذیری سازه فرصت را به صورت هدفمند انتخاب و در قالب چارچوبی یکپارچه ارائه میکند. چارچوب ارائه شده در این پژوهش 4 مسیر برای سنجشپذیری سازه فرصت است که میتواند بینشهای ارزشمندی برای پیشرفت پژوهشها در مورد مهمترین سازه علم کارآفرینی را فراهم کند.
Entrepreneurship is defined as the process of creating new economic or business activity entailing the opportunity recognition, evaluation and exploitation behaviors. Opportunity is hence at the heart of entrepreneurial activities. Yet, this construct has be utilized inconsistently in the literature such that it is posited that possibly the most consistency in the literature is inconsistency in the conceptualization and operationalization of this construct. One important reason for this inconsistency is supposed to result from the nature of the opportunity construct which is argued as a non-researchable construct in recent discussions in the literature. This research, which is basic-theoretical in terms of the purpose and descriptive-content analysis in terms of data collection, combines 18 papers related to measuring the construct of opportunity using the meta-synthesis approach and presents an integrated framework for studying the construct of opportunity in entrepreneurship studies. It presents 4 paths for making the opportunity construct measurable which can provide valuable insights for entrepreneurship scholars to progress research on the most important construct of this field.
خلاصه ماشینی:
دیویدسـون (٢٠١٥) بـا مـرور ١٥ سـال مقـالات کارآفرینی در حـوزه فرصـت (پـس از مقالـه کلیـدی شـین و ونکـاترامن در سـال ٢٠٠٠) بیـان میکند که علم کارآفرینی در مورد سؤالاتی مانند منابع فرصت ها، عـاملان ، فرآینـدهـا و نتـایج پیشرفت های خوبی داشته است و فهم زیادی ایجاد نمـوده اسـت ، امـا در مـورد پیشـنهاد اصـلی نظریه پیوند مبنی بر اینکه چه ویژگیهایی از عامل با چه ویژگیهایی از فرصت با هم میتواننـد فعالیت کارآفرینانه موفق و مؤثر را شکل دهد بینش انـدکی در ادبیـات کـارآفرینی ارائـه شـده است .
به طـور کلی بیشتر تعاریف ارائه شده از این مقوله فرصت را به عنوان مجموعـه شـرایط محیطـی کـه بـا ترکیب جدید منابع میتوان کسب سود یا خلق ارزش کرد، تعریف مینمایند کـه اساسـاً همـان تعریفی است که شین و ونکارترامن (٢٠٠٠) ارائه نموده اند که از کاسون (١٩٨٢) گرفتـه شـده است .
با وجود اینکه مفهوم سازی شین و ونکارترامن (٢٠٠٠) از کارآفرینی به عنـوان پیونـد عامـل (کارآفرین )-فرصت مورد استقبال زیاد قرار گرفته و برنده جـایزه دهـه کـارآفرینی شـده اسـت (٢٠١٢ ,Shane)، مطالعات اخیر نشان میدهد کـه علـم کـارآفرینی در مـورد یکـی از مهمتـرین پیشنهادات شین و ونکاترامن (٢٠٠٠) پیشرفتی نداشـته اسـت : چـه کسـانی بـا چـه فرصـت هـایی عملکرد بهتری خواهند داشت ؟ محققین معتقدند که یکی از مهمترین دلیل آن نقص خـود واژه فرصـت بـه عنـوان یـک واژه قابـل سـنجش اسـت ;٢٠١٧ ,Klein &Foss ;٢٠١٥ ,Davidsson) 1 Casson 2 New goods or services 3 Raw materials 4 Organizing methods 5 Alvarez 6 Barney 7 Positional knowledge .