چکیده:
یکی از الگوهای نظری که در دو دهه گذشته با توجه به تغییر پارادایمی در الگوی توسعه و تأکید بر توسعه انسانی و اجتماعی، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است پرورش انسانی پویا است. درواقع نوع نگاه به انسان و نوع نیازهای انسان دگرگون گشته است و پرورش انسانی خوب به لحاظ روانی و اجتماعی به یکی از اهداف جوامع تبدیل شده است. یکی از مشهورترین روانپزشکانی که در این مورد طی چند دهه کار علمی انجام داده است، تامس ای. هریس نویسنده امریکایی است.او که به تألیف چندین کتاب درباره وضعیت خوب و انسان خوب پرداخته است، معتقد است که وضعیت خوب حاصل پرورش انسانی خوب است. در این مقاله، ابتدا مقدمهای کوتاه در معرفی اثر ارائه میشود. سپس، در بخش دوم نظریه تحلیل رفتار متقابل معرفی میگردد. در بخش سوم، ساختار و محتوای کتاب معرفی میشود و در بخش چهارم، کتاب در قالب دو زیربخش الف) ارزیابی شکلی و ب) ارزیابی محتوایی نقد میشود. در بخش پایانی مقاله، نتیجهگیری اثر ارائه خواهد شد.
Over the last two decades, a change has occurred in the paradigm of the development model, esp. individual and social development, and the theoretical model of dynamic human training has been attracting considerable interest since then. Indeed, humans and their needs were viewed from a different angle, and the communities set it as their goal to educate and train psychologically and socially good/OK humans. Thomas A. Harris, an American author, is one of the noted psychiatrists who has researched on this subject for several decades. He has written several books on the good status and the good human. He believes that good training bred good status. This article firstly provides a short introduction about the book and then in the second part, Transactional Analysis theory is introduced, and then the structure and content of the book is mentioned in the third part. In the rest of the paper, the criticisms and evaluation of the book are presented in two sub-sections (a) evaluation of form and (b) evaluation of content. In the final section of the paper, the conclusion on the book are presented.
خلاصه ماشینی:
هدف تحلیل رفتار متقابل بهمثابۀ نوعی روش درمانی تعاملی افزایش آگاهی و قدرت افراد برای گرفتن تصمیمات تازه، مسئولیتپذیری شخصی، تجهیز انسانها به مهارتهای ارتباطی مناسب، و تغییر نحوۀ نگریستن به زندگی است (Ciucur and Pirvut 2011; Corey 1995; Stewart 2007).
به همین منظور، در فصل حاضر به آنها پیشنهاد ميدهند تا فهرستی از خواستههای خود را فارغ از هرگونه دغدغه یا توجه به خواستۀ دیگران ذکر کنند؛ بعد از تهیۀ فهرست، از افراد میخواهند تا مشخص کنند که این خواستهها توسط کدام بخش از شخصیت آنها «کودک، والد، یا بالغ» طرح شده است؛ اگر صرفاً بخش کودک شخصیت انسان خواستار آن باشد این خواسته به سرانجامی نمیرسد، زیرا کودک فقط از سر شوروشوق و نه از سر تجزیهوتحلیل و برآورد دقیق هدف را طراحی میکند.
در آغاز فصل دوازدهم با عنوان «پسراندن والد» هریس و هریس تصمیم دارند تا ضمن یادآوری دشواریهای برقراری ارتباط با کسانی که منبع ارتباطشان والد است، روشی برای بیرونآوردن افراد از وضعیت والد پیشنهاد دهند تا بتوان به تبادل رفتار در سطح بالغ و کودک یعنی همان دو بخش از شخصیت انسان پرداخت که در آن گفتوگو و همکاری امکانپذیر است.
یکی از نکتههایی که در اثر حاضر بهفراموشی سپرده شده این است که در پایان هر فصل پیشنهادهایی برای نحوۀ عملیاتیساختن مطالب بحثشده درجهت پرورش انسانی خوب ارائه نشده است، درصورتیکه با این روش میتوان بحث را از فضای نظری بهسمت تحقیق عملی در حوزۀ روانشناسی رشد و جامعهشناسی تربیتی هدایت کرد.