چکیده:
تحقیق با هدف بررسی رابطه هوش فرهنگی و اعتقاد به خرافات در بین دانشجویان دانشگاه فرهنگیان پردیس آیت اله کمالوند خرم آباد انجام گرفت. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دوره ی کارشناسی و نمونه انتخاب شده تعداد 100نفر که به روش تحقیق از نوع هدف کاربردی و از نوع توصیفی – همبستگی بود. برای سنجش هوش فرهنگی از پرسشنامه هوش فرهنگی و برای سنجش اعتقاد به خرافات از پرسشنامه اعتقاد به خرافات که روایی آنها به شیوه ی اعتبار یابی محتوایی و پایایی آنها با استفاده از محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، بدست آمده بود. روش های آماری (فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و آزمون تی) استفاده شد. نتایج نشان داد بین هوش فرهنگی و اعتقاد به خرافات رابطه منفی و غیر معنی دار وجود دارد و هیچ تفاوتی بین هوش فرهنگی و اعتقاد به خرافات دانشجویان بومی و غیر بومی و دانشجویان متاهل و مجرد وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
طبق نتایج راک استال و همکاران (2011) بین هوش فرهنگی و تعاملات اجتماعی رابطه معنادار وجود داردو هرچه قدر که میزان هوش فرهنگی دانشجویان افزایش یابد تعاملات اجتماعی آنان نیز بیشتر می شود.
نتایج پژوهش عسگری ندوشن)1388) نشان می دهد که افزایش میزان تحصیلات یکی از مهم ترین واثربخش ترین راه های مبارزه با خرافات است.
آزمون تی مستقل بین هوش فرهنگی دانشجویان بومی و غیر بومی {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} با استفاده از آزمون تی گروه های مستقل ، میانگین نمره هوش فرهنگی دانشجویان بومی (75.
بر اساس نتایج این مقایسه می توان گفت که تفاوت دو گروه به لحاظ آماری معنادار نمی باشد و هیچگونه تفاوت معناداری بین هوش فرهنگی دانشجویان بومی و غیر بومی وجود ندارد.
بر اساس نتایج این مقایسه می توان گفت که تفاوت دو گروه به لحاظ آماری معنادار نمی باشد و هیچگونه تفاوت معناداری بین هوش فرهنگی دانشجویان مجرد و متاهل وجود ندارد.
بر اساس نتایج این مقایسه می توان گفت که تفاوت دو گروه به لحاظ آماری معنادار نمی باشد و هیچگونه تفاوت معناداری بین اعتقاد به خرافات دانشجویان بومی و غیر بومی وجود ندارد.
بر اساس نتایج این مقایسه می توان گفت که تفاوت دو گروه به لحاظ آماری معنادار نمی باشد و هیچگونه تفاوت معناداری بین اعتقاد به خرافات دانشجویان مجرد و متاهل وجود ندارد.
نتایج پژوهش حاضر با نتایج تحقیقات زیوانویک و همکاران(2012)که نشان می دهد بین سن وگرایش به خرافات رابطه معناداری وجود دارد هم سونیست.
C. (2006), Cultural intelligence in organization.