چکیده:
اعتبار و اقتدار علم تجربی در عرصۀ اجتماع و سیاستگذاری عمومی، از بدو پیدایش آن در قرن هفدهم، با روندی شتابان در حال افزایش بوده است. امروز در سراسر جهان، حتی در کشورهای نهچندان توسعهیافته، نهاد علم و دانشمندان در شکلدهی سیاستهای حوزۀ عمومی اقتدار قابلتوجهی دارند. این مسأله نگرانیهایی را، بهویژه در نظامهای دموکراتیک، در بارۀ مسؤولیتهای علم و دانشمندان پدید آورده است. آیا این اقتدار روزافزون مسؤولیتهای تازهای هم برای علم به همراه دارد یا خیر؟ در این مقاله، پس از مرور مختصری بر سیر تحولاتی که سبب شد نهاد علم در جوامع امروزی از چنین اقتدار و اعتباری برخوردار باشد، در بارۀ منشأ جامعهشناختی اقتدار و سپس تمایز میان اقتدار نظری و عملی بحث خواهیم کرد. از این ادعا دفاع خواهد شد که تنها اقتدار نظری علم میتواند مشروع و معقول باشد، و قائل شدن اقتدار عملی برای علم موجه نیست. چنین اقتداری مسؤولیت تازهای برای دانشمند به همراه نباید داشته باشد. زیرا منصفانه نیست، با معیارها دموکراتیک سازگاری ندارد، و همچنین دانشمند را از تمرکز بر زمینۀ تخصص خود بازمیدارد و پیشرفت علم را کُند و مسیر آن را منحرف میکند.
The authority of science in society and public policy has been rapidly increasing, since the rise of empirical science in 17th century. Today, all over the world, even in less developed countries, the institution of science and scientists have considerable authority in shaping public policy. This has raised concerns, especially in democratic societies, over the responsibilities of science and scientists. Does this increasing authority bring new responsibilities for science or not? In this paper, after a brief review of the developments that led to the science having such authority in modern societies, we will discuss the sociological sources of authority and the distinction of theoretical and practical authority. It will be argued that only the theoretical authority of science can be legitimate, and according practical authority to science is unjustified. This theoretical authority, therefore, should not bring any new responsibility for the scientist. Because it is unfair, incompatible with democratic standards, and moreover, an obstacle in the way scientist which detains the progress of science and deviates its course.
خلاصه ماشینی:
آيا اين اقتدار روزافزون مسؤوليت هاي تازه اي هم براي علم به همراه دارد يا خير؟ در اين مقاله ، پس از مرور مختصري بر سير تحولاتي که سبب شد نهاد علم در جوامع امروزي از چنين اقتدار و اعتباري برخوردار باشد، در بارٔە منشأ جامعه شناختي اقتدار و سپس تمايز ميان اقتدار نظري و عملي بحث خواهيم کرد.
بنا بر اين کساني مدعي شده اند چون اقتدار علم در ساليان اخير در تصميم گيريهاي عمومي افزايش يافته است ، پس مسؤوليتش در قبال پيامدهاي پژوهش هاي علمي، به ويژه پيامدهاي مربوط به خطاهاي استقرايي احتمالي، نيز بايد افزايش يابد.
اين استدلال ، که معمولا در ضمن بحث اصلي به عنوان ابزاري بلاغي به کار گرفته ميشود، ظاهرا بر پايۀ ملاحظه اي شهودي بنا شده که چارچوب کلي آن را ميسازد: چون در حال حاضر تصميم گيري در بسياري از حوزه هاي سياست گذاري عمومي بر اساس توصيه هاي علمي انجام ميشود، و اقتدار نبايد فارغ از مسؤوليت باشد، پس مسؤوليت اين تصميم ها (دست کم تا اندازه اي) بر عهدٔە نهاد علم و دانشمندان است .
١ استدلال مورد بحث را به اين شکل ميتوان صورت بندي کرد: - علم در جامعه (ميان عموم افراد و همين طور در ميان سياست گذاران ) از اقتدار برخوردار است .
Science as Social Knowledge: Values and Objectivity in Scientific Inquiry.