چکیده:
چگونگی پدیداری حقوق، از دیرباز یکی از سؤالات مهم در حوزه مبانی حقوق بوده است. منظور از پدیداری حقوق، بروز و ظهور اولین گونههای ضوابط رفتار اجتماعی و قواعد موجد حق و تکلیف در جوامع ابتدایی بشر است. از سوی دیگر دخالت وجدان در شکلگیری و توسعه حقوق نیز همواره مورد موافقتها و مخالفتهای جدی صاحبنظران واقع شده است. این تحقیق با استفاده از بهروزترین یافتههای زیستجامعهشناسی و دیگر علوم به دنبال ارائه پارادایمی است که نقش وجدان در پدیداری حقوق را دقیقتر و علمیتر تشریح کند. مطابق یافتههای این پژوهش، «وجدان» منطق درون اجتماعی یا عقلانیت عضویتی است که از آگاهیها و احساسهای به اشتراک گذاشتهشده در جامعه بهره گرفته و ویژگیهای اخلاقی-اجتماعیِ انسانی، همچون همدلی و نوعدوستی را متبلور میکند. «وجدان» عادات زیستی و قواعد همکاری را اخلاقی و انسانی میکند، احساس درونی مبنی بر لزوم ثبوتهایی برای هر فرد تحت عنوان «حق» را سبب میشود و «عدالت» را بهعنوان شاخص ارزیابیهای خود به کار میگیرد. وجدان جمعی قدر مشترک وجدانهای فردی و عقلانیت عضویتی جمعی است که اتکا به وجدان در فضای تعیّن طلب حقوق را ممکن میکند. بهطور خلاصه میتوان وجدان در پدیداری حقوق نقش اساسی دارد.
Study of the phenomenal process of law is one of the important issues in the field of the foundations of law. The purpose of the emergence of law is the emergence of the first types of social behavior, and legal rules and duties in the primitive societies of mankind. On the other hand, interference of conscience in the formation and development of law has always been the subject of serious agreement and opposition by the owners. Using the latest findings from sociobiology and other sciences, this research seeks to provide a paradigm that describes the role of conscience in the Emergence of law more precisely and scientifically. According to the findings of this study, "conscience" is the logic of social or rational membership, which utilizes shared knowledge and feelings in the community, and crystallizes the moral-social characteristics of humankind, such as empathy and altruism. The "conscience" makes the habits and rules of co-operation both ethical and human; it creates the inner sense of "right" for each individual and applies "justice" as an indicator of its own assessment. Collective conscience is the shared value of individual consciences and the collective rationality of membership that relied on conscience in a determined space for law. In summary, we can say Conscience has a multi-faceted role in the phenomenon of law.
خلاصه ماشینی:
«ویلیام سامنر»٥ جامعه شناس برجسته آمریکایی در کتاب خود تحت عنـوان «روش عامیانه » (٢٠٠٧ ,Sumner) شرح میدهد کـه کـنش هـا و واکـنش هـای انسـان بـدوی بـا حیوانات تفاوت زیادی ندارد و این فرایند آزمون وخطا است که موجبـات یـادگیری را برای انسان فراهم میکند و تکرار موفقت آمیز جلب لذت هـا و دفـع رنـج هـا، عـادات فردی و رسوم گروهی وی را شکل میدهند.
اکنون برای تکمیل این پارادایم ، بدین صورت میتوان با فلاسفه و حقوقدانان همراه شد که حقوق به عنوان قواعد الزام آور زندگی اجتماعی، متأثر از آگاهی و شناختی است که انسان از گذشته های دور تاکنون ، در درجات ابتدایی تا عالیترین شکل آن در حـال حاضر، از خود، نیازهای خود و از جهان طبیعی کسب کرده و بـا بـه کـارگیری قـابلیتی درونی به نام عقلانیت که خود آن نیز در طول زمان رشد یافتـه و حـائز درجـاتی شـده است ، برای بهره گیری از مواهب زندگی اجتماعی خود دست به انتخاب هـای طبیعـی و عقلانی زده است .
Also See: Frans De Waal, (2014), "Evolved Morality: The Biology and Philosophy of Human Conscience, Brill نمیداند و اعتقاد دارد که انسان تنها خودخواه نیست و در نهاد او حس غیرخـواهی یـا نوع دوستی نیز وجود دارد و همین حس است کـه در آغـاز سـبب تشـکیل خـانواده و سرانجام ایجاد اجتماع شده و دولت را به وجود آورده است ».