چکیده:
روابط همسایگی ازجمله روابط اجتماعی محسوب میشود که فرصت کنشهای متقابل بین افراد در شهرهای بزرگ را فراهم میکند. به نظر میرسد در شرایط کنونی این روابط کمرنگ و بهنوعی دچار نقصان شده است. در این تحقیق، ابتدا روابط همسایگی و نحوۀ سنجش آن مشخص شده و سپس فرض پایینبودن روابط همسایگی سنجیده شده است. سپس با استفاده از دیدگاهها و نظریات موجود عواملی که موجب نقصان این روابط شدهاند، مورد بررسی قرار گرفتهاند. در بخش نظری، سه دیدگاه جبرگرایان، ترکیبگرایان و خردهفرهنگی دربارۀ عوامل مؤثر بر روابط همسایگی مطرح شده است. در ادامه ارتباط روابط همسایگی با دو مؤلفۀ سرمایۀ اجتماعی، شامل اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی و نیز ارتباط روابط همسایگی براساس وجود و استفاده از فضاهای عمومی بررسی شد. تحقیق میدانی در ۹ محلۀ منتخب از سه منطقۀ بالا، متوسط و پایین تهران به روش پیمایش و با تکمیل 270 پرسشنامه صورت گرفته است. یافتهها نشان داد که زنان بهطور معنیداری نسبت به مردان، و متأهلان نسبت به مجردان، روابط همسایگی قویتری داشتند. همچنین متغیرهای سن، مدت سکونت در منزل، نوع مالکیت شخصی یا سازمانی، میزان رضایت از همسایه، مشارکت اجتماعی، اعتماد بین شخصی، باورها درمورد همسایهها، تعلق مکانی و استفاده از فضاهای عمومی بر روابط همسایگی تأثیر مثبت دارند. درمقابل، متغیرهای شاغلبودن، عضویت در گروههای ثانویه، تراکم جمعیت و میزان واحدهای همسایگی، جابهجایی محل سکونت، عقلانیشدن و تقسیم کار پیچیده دارای رابطۀ منفی با روابط همسایگی هستند. درنتیجه، با شناخت میزان تأثیر این عوامل میتوان راه را برای ممانعت از کاهش روابط رودرروی مردم محلات که در شبکۀ اجتماعی مجاور خارج از محیط خانه قرار میگیرند گشود، و روابط همسایگی را به دارایی اجتماعی محلات تبدیل کرد. مشارکت اجتماعی بهعنوان فرایند سازمانیافتهای که افراد جامعه بهصورت آگاهانه و جمعی با درنظرداشتن اهداف معین در آن شرکت کرده و به سهیمشدن در منابع قدرت منجر میشود، بیش از همۀ عوامل در دوام روابط همسایگی مؤثر است.