چکیده:
میزان تعهدات و مسئولیتهای دولت رابطه مستقیمی با گستردگی آن دارد. ارزشها و گرایشات جامعه میتواند مشوق فراگیری دولت بوده و یا با گسترش آن در تضاد باشد و مرزهای آن را تحدید کند. دولتگرایی و بزرگ شدن دولت پس از انقلاب در ایران روندی فزاینده دارد. نگرشها و ایستارهای ایرانیان نسبت به دولت در این روند فزاینده تعیین کننده است. این پرسش مطرح میشود که چه رابطهای میان رشد دولتگرایی در ایران پس از انقلاب و فرهنگ سیاسی ایرانی وجود دارد؟ این پژوهش با بهرهگیری از این چارچوب نظری که رابطه بین فرهنگ سیاسی و ساختار سیاسی را مستقیم و مقوم میداند، گستردگی دولت در ایران در دوره جمهوری اسلامی را در مولفههای سهگانه سنتی، اسلامی و مدرن فرهنگ سیاسی مورد بررسی قرار میدهد. بر طبق یافتهها، گذشته استبدادی موجب تداوم ویژگیهایی چون اقتدارگرایی، بیاعتمادی و خودمداری شده است که هریک از این خصوصیات شخصیتی، تمرکزگرایی و گسترش دولت را قوام میبخشد. استیلای فرهنگ دینی به دولت دینی مشروعیت و قداست میدهد، بر مسئولیتهای دولت افزوده و گستردگی دولت را به مثابه گستردگی اسلام ترویج میکند. همچنین گزینشها و کژتابیهای ایرانیان از مدرنیته موجب توجیه دولتگرایی و بیشینه شدن ساختار سیاسی گردیده است.
With the formation of the Islamic republic it was anticipated that democracy would dominate the society and an open society with a minimal state size would emerge but the developments that we saw had a process in which, first the economic system was entrusted to the government. Also after the Cultural Revolution the cultural system of the country was also at the disposal of the government. In the decades to come, when oil revenues and self-sufficiency increased the government became larger in size and became more independent of the community. With the development of national and transnational powers, the community became more dependent on the government. The result of this research shows that the tendency to governmentalism in the government of the Islamic republic has led to the creation of a maximum political structure rather than a minimal political structure so it should examine the origin and main cause of these desires as part of the political culture of the Iranian people. In this regard losin puy believes that: "political structure has a bilateral relationship with political culture and affects each other". Considering this view, losing puy has examined the issue of governmentalism and Great Government since the revolution from three aspects related to the political culture of the Iranian people. These three aspects are: Iranian, Islamic, and modern components
خلاصه ماشینی:
در پاسخ به پرسش اصلي که چه رابطه اي ميان رشد دولت گرايي در ايران پس از انقلاب و مولفه هاي فرهنگ سياسي ايراني وجود دارد؟، اين پژوهش مدعي است گستردگي دولت در جمهوري اسلامي را در عناصر زيل ريشه يابي کرد: الف ـ فرهنگ سنتي ايرانيان يعني سنت هاي ناسالم سياسي همچون اقتدارگرايي، بي اعتمادي سياسي و خودمداري ايرانيان که از زيست در نظام پادشاهي گذشته به ارث رسيده است ؛ ب ـ اعتقادات و ارزش هايي از فرهنگ سياسي شيعه که تبعيت و ارتزاق از دولت ديني را مقدس ، مشروع و مطلوب مي داند و پ ـ گزينش ها و کژتابي هاي شکل گرفته از فرهنگ سياسي مدرن .
فرهنگ سياسي شيعه مذهب شيعه داراي نظام اعتقادي، نظام ارزشي و سمبل هاي ويژه اي است که رفتارها و سبک زندگي اجتماعي شيعيان را متفاوت ميکند، برخي از اين اعتقادات و ارزش ها مانند اصل امامت ، امر به معروف و نهي از منکر، تولي و تبري، عدالت خواهي، استکبارستيزي، روحيه ايثار و شهادت طلبي، نقش عمده اي در نگرش ها و سمت گيريهاي آنان نسبت به سياست و حکومت و تحول فرهنگ سياسيشان داشته است .
ب - غرب ستيزي يکي ديگر از مولفه هاي فرهنگ سياسي ايرانيان در دوره کنوني انديشه غرب ستيزي است که بخش مهمي از سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و رفتار سياسي جامعه را تشکيل ميدهد و از جهتي روند شکل گيري آن شبيه و مکمل نفي ليبراليسم است ، يعني غرب ستيزي و طرد ليبراليسم دو روي يک سکه اند.