چکیده:
عراق امروزی میراثدار اصلی تمدن بینالنهرین باستان است؛ و بیشترین سهم در میراث تمدن بینالنهرین باستان و فرهنگهای پیش-ازتاریخیاش به عراق میرسد؛ هر چند که ایران، ترکیه و سوریه نیز به تناسب، هر یک، سهمی از این میراث دارند. پیشینۀ روابط فرهنگی و اجتماعی کشورهای همسایۀ ایران و عراق، در بستر تاریخی و جغرافیایی فلات ایران و بینالنهرین بزرگ، تا دورۀ پارینهسنگی دیرین هم، گسترده شده است؛ و در واقع، ایران و بینالنهرین دو روی سکۀ فرایند برآمدن تمدن در شرقنزدیک هستند؛ البته اگر بینالنهرین را صرفا در چهارچوب محدودۀ مرزهای سیاسی عراق امروزی تعریف نکنیم، حتی از منظر جغرافیایی و زمینشناختی نیز، بخشهایی از سرزمین بینالنهرین باستان در محدودۀ مرزهای سیاسی ایران امروزی قرار دارند. در تعریفی جغرافیایی و زمینشناختی، بینالنهرین باستان سرزمینی هموار و رسوبی است که از شمال و شرق به کوهپایههای زاگرس، از جنوب به بیابان بزرگ عربستان و از غرب به بیابان بزرگ شام محدود میشود. آذربایجان، به مرکزیت حوزۀ فرهنگی دریاچۀ ارومیه، که در شمالغربی فلات ایران قرار دارد، در گذر دوران پیش از تاریخ با سرزمین بینالنهرین ارتباطات فرهنگی و اجتماعی داشته است؛ به طوریکه این دوران بلند مدت برهمکنشها را میتوان به چهار میانپردۀ عصر پارینهسنگی، عصر نوسنگی، عصر مسسنگی و عصر مفرغ تقسیم، و بررسی کرد؛ که بر مبنای شواهد باستانشناختی، در عصر پارینهسنگی شاهد گذر انسانگونههای هوموارکتوس از بین-النهرین بزرگ به سوی آذربایجان و سپس قفقاز و خراسان هستیم؛ و در عصر نوسنگی نیز امواج دهنشینی اولیه از بینالنهرین علیا به حوزۀ دریاچۀ ارومیه میرسد؛ به گونهای که فرهنگ اهرنجان قرهتپه با فرهنگهای افق پیشاز حسونایی قابل مقایسه است. در عصر مس-سنگی، آثاری از تأثیرگذاریهای افقهای حلفی و عبیدی در حواشی غربی و شمالی آذربایجان را مییابیم؛ و سرانجام در عصر مفرغ، مسئلۀ حرکت فرهنگ کورا - ارس از آذربایجان به بینالنهرین و تأثیر سفال-گری نوع خابور قابل بحث و بررسی است.