چکیده:
یکی از ویژگیهای داستان که نقش برجستهای در طرح نوشته، انسجام، رشد و گسترش آن دارد، «شخصیّتپردازی» و «گرهافکنی» است؛ زیرا نویسنده باید بداند چگونه و با چه زبان و کارکردی، شخصیّتی را بیافریند و به او نقش و مرتبه بدهد و گرههایی که در طول داستان پدیدار کرده، با خلاقیّت ذهن، ترفندهای داستانی و شیوههای درست، آنها را دریافته و در جهت بازگشایی آنها بکوشد. در زبان و ادبیّات مشرق و مغرب، آثار منظوم و منثوری مقبول افتادهاند که علّت اصلی آن نه تنها مرهون جذابیّت اشخاص و قهرمانان اینگونه داستانهاست، بلکه معلول دخالت شخصی و شخصیّت فکری و زبانی خلق کنندۀ آن نیز هست. این پژوهش با روش کتابخانهای و شیوۀ توصیفی- تحلیلی با هدف بررسی عوامل موثّر در ایجاد گرههای داستانی و شخصیّتپردازی، به عنوان دو عنصر حائز اهمّیّت در دو روایت «زال و رودابه» و «رومئو و ژولیت» انجام شده و نتایج حاصل از تطبیق دو روایت مذکور نشان داده است که به لحاظ شخصیّتپردازی، این دو داستان بسیار به هم شبیه و بسامد استفاده از گونههای شخصیّتی متفاوت، در آنها نزدیک به هم است، به جز دو تفاوت آشکار، که در تعداد شخصیّتهای نمادین وسادۀ آن به چشم میخورد. از نظر گرههای داستانی نیز در هر دو روایت، پنج بار گرهافکنی مشاهده میشود که البتّه گرۀ آغازین در هر دو داستان که دلبستگی عشّاق از دو خانوادۀ متضادّ را شرح میدهد، موانع متفاوتی را در دو داستان ایجاد میکند که در پایان، یکی به خوشی و وصال و دیگری به سوگ و مرگ میانجامد.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش با روش کتابخانهای و شیوۀ توصیفی- تحلیلی با هدف بررسی عوامل مؤثّر در ایجاد گرههای داستانی و شخصيّتپردازی، به عنوان دو عنصر حائز اهمّیّت در دو روایت «زال و رودابه» و «رومئو و ژولیت» انجام شده و نتایج حاصل از تطبیق دو روایتِ مذکور نشان داده است که به لحاظ شخصيّتپردازی، این دو داستان بسیار به هم شبیه و بسامد استفاده از گونههای شخصيّتی متفاوت، در آنها نزدیک به هم است، به جز دو تفاوت آشکار، که در تعداد شخصيّتهای نمادین وسادۀ آن به چشم میخورد.
/ سیندخت: که او را نیز از شخصيّتهای فرعی داستان میدانیم، مادر رودابه است که با وجود آن که از پسر سام به عنوان جوانی دلیر خوشش میآید، اما میداند این ازدواج باعث ریشهکن شدن خاندانشان خواهد شد.
او در این داستان عاشق دختری به نام ژولیت از قبیلۀ کاپولتها است؛ او شخصيّت اصلی داستان است که داستان حول محور زندگی و سرنوشت عاشقی او میچرخد و رومئو از نظر شکل ظهور، شخصيّتی محوری و پویا دارد.
/ پدر لارنس: کسی است که باعث ازدواج رومئو و ژولیت شد و با نقشهای که برای رسیدن این دو جوان کشید، نقش مهمی را در داستان ایفا کرد؛ بنابراین او از شخصيّتهای فرعی به حساب میآید و از آنجا که برای رومئو و ژولیت، مظهر امید و نیروی رهاییبخش است، شخصيّت نمادین و چون ویژگی سنّتی و جا افتادهای دارد و اعمال و گفتههایش قابل پیش بینی است، کلیشهای و قراردادی نامگذاری می شود.