چکیده:
«هویت» پدیدهای است که در جریان مراودات اجتماعی و با ایجاد مرز میان خودی و بیگانه ساخته میشود. اهمیت این مفهوم در دوران نوجوانی ضرورت بازاندیشی آن را در عرصة ادبیات بیشتر میکند. رمان «چشم اسب» اثر جمیله گوین از جمله رمانهایی است که هویتسازی و هویتپذیری مهاجران را ترسیم میکند و با وامگیری از مفاهیم و ارزشهای غربی و ترکیب آن با شاخصهای هویتی شرق، فرهنگ بومی شرقی (هندی) را به چالش میکشد. در این مقاله به این پرسش پاسخ داده میشود که چگونه عناصر هویتساز غرب، هویت فرد مهاجر را به چالش میکشد و تغییر میدهد و مؤلفههایی چون دیگری بودن، دو زبانه بودن و... به چه میزان در هویتدهی آنان نقش دارد؛ بر همین اساس، روابط شخصیتهای رمان چشم اسب به عنوان نماد و نمایندۀ شرق و غرب و نیز تعلیق و تثبیت هویت آنان در فضای سلطهگرایانۀ غربی مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. یافتههای پژوهش نشان میدهد نویسنده در فرآیند شکلگیری هویت شخصیتهای نوجوان داستان با ایجاد فضایی میانی، نگرش مرکززدایانه و مرکزگرایانۀ شرق و غرب نسبت به یکدیگر را تلفیق کرده و با خلق سوژههای پیوندی، تمایز و برتری غرب را به عنوان اصلی ثابت توجیه کرده و تابعیت و کمرنگ شدن هویتهای بومی را راه ورود بهسوی دنیای متمدن و جهانی شدن معرفی کرده است.
Identity is a phenomenon that is created in the course of social communication by creating a border between self and other. The importance of this concept during adolescence period increases the necessity of its rethinking in the field of literature. The novel of "The Eye of the Horse" is one of the novels by Jamila Gavin that represents identity-making and identity-accepting of immigrants and by borrowing Western concepts and values and combining them with Eastern identity characteristics, challenges the indigenous Oriental culture (Hindi). The present paper attempts to answer these questions: how do the identity-making elements of the West challenge and change the identity of the immigrant? And to what extent factors such as otherness, bilingualism, etc. contribute to identity making? Accordingly, the relationship between the characters of the "the Eye of the Horse" novel as a symbol of the East and the West, as well as the suspension and consolidation of their identities in the Western dominant atmosphere are analyzed. The findings of this research show that in the process of forming the identity of the teenage characters of the novel the author has integrated the decentered and centered attitudes of East and West toward each other by creating an intermediate space, and has justified the supremacy of the West as a fixed principle by creating linked subjects. He has also introduced the naturalization and diminution of indigenous identities as an entry to the civilized world and globalization.
خلاصه ماشینی:
جاسپال با نشانه هاي مذهب سيک (سربند، چاقو و مچ بند فولادي) و به کـارگيري گـاه و بيگاه زبان پنجابي و نيز با حضور در نقش رهبر گروه هم سـالانش در مبـارزه و مقاومـت عليه جاني کادليپ سفيدپوست و زورگو به نوعي مقابله شـرق و غـرب را رقـم مـيزنـد و مارويندر نيز نگرش و رفتاري دوپاره در پيش ميگيرد؛ وي با ارتباط خيـالي بـا مـادرش و يادآوري هويت ملي و فرهنگ بومي خود تا حدودي شرقي بودنش را برجسته مـيکنـد و در عين حال با گرايش به موسيقي و برخي ارزش هاي غربي بـه چگـونگي خـروج از ايـن ديگري واقع شدن ميانديشد و با برنده شدن در مسابقۀ موسيقي و نـواختن آهنگـي غربـي در پوششي شرقي به اين مهم جامه عمل ميپوشاند.
بـا ايـن حـال در ايـن فرآينـد همواره صداهاي گمشده اي نيز وجود دارد که در مقابل صدا و فرهنـگ کشـور ميزبـان در جست وجو يـا ثبـت هويـت فرهنگـي و اجتمـاعي خـود هسـتند کـه ايـن واکـنش در شخصيت جاسپال هويدا است ؛ هرچند گوين هم صدا و هم نظر با مـارکس «در سنجشـي تحقيرآميز از ويژگيهاي شرق و بـا مثبـت ارزيـابي کـردن نقـش اسـتعماري بريتانيـا در پيشرفت (انقلاب اجتماعي) هند -البتـه بـه مثابـۀ «ابـزار ناخودآگـاه تـاريخ »- سرنوشـت جبري جوامع شرقي را بـراي «حضـور» در تـاريخ ديـالکتيکي پـذيرش سـلطۀ قـوم برتـر ضروري ميداند» (عباس زاده ، ١٣٩٠: ٢١٧).