چکیده:
پرسش ازماهیت وحی ونحؤهتحقق آن ازدیربازموردتوجه اندیشمندان مسلمان قرارداشته که دو دیدگاه عمده دربارٔه آن ارائه نموده اند: زبانی بودن وحی (دیدگاه مشهور) و غیرزبانی بودن وحی . در این جستار دیدگاه قرآن پژوهانی همچون نصر حامد ابوزید (قرآن پژوه مدرن ) و صدرالمتالهین (قرآن پژوه سنتی ) که به وحی «غیرزبانی » قائل هستند به نحو تحلیلی - تطبیقی بررسی می شود. هر دو اندیشمند، مبدا وحی را الهی و فرا بشری می دانند، اما در رویکرد و روش تفاوت هایی دارند. ابوزید با رویکرد مطالعات زبان شناسی و هرمنوتیکی و با روشی تجربی به تبیین سرشت وحی می پردازد و بر این باور است که حقیقت خارجی وحی ، از فرهنگ زمانه و تجربة پیامبر(ص) متاثر است و ایشان در نزول و ابلغ وحی به مردم ، نقش فاعلی دارد. وی فهم صحیح متن قرآن را تنها در پرتو شناخت صحیح از «تعامل وحی با واقعیت » ممکن می داند. در مقابل ، مل صدرا با روشی عقلی ، نقش پیامبر(ص) در تحقق وحی را تنها قابلی می داند، به این بیان که نفس پیامبر(ص) بر اثر نزاهت و پاکی به عالم عقل متصل شده و در مرحلة ابلغ ، معانی در مرتبة خیال (برای ایشان ) تجسم یافته و بر زبان وحی جاری می شود؛ براین اساس ، متن وحیانی به مقتضای جهان مادّی به صورت حروف و کلمات ظاهر می شود.
The question of the nature of revelation and its occurring ways has long been considered by Muslim thinkers. In this regard, two major viewpoints are presented: linguistic revelation (famous view) and non-linguistic revelation. In this research the Quranic Scholars' viewpoints that believe in non-linguistic revelation like Nasr Hamid Abu Zayd (modern Quranic scholar) and Mulla Sadra (traditional Quranic scholar) will be analytically - comparatively investigated. Both thinkers consider the source of revelation to be divine and superhuman, but they have differences in approach and method. Using linguistic studies and hermeneutical approach, Abu Zaid explains the nature of revelation through the experimental method and believes that the external truth of revelation is influenced from the prophet's (saww) contemporary culture and his experience and he has an agency role in descending and delivering of revelation. In his view, a correct understanding of the Qur'an is possible only in the light of a correct understanding of "revelation interaction with reality". In contrast, using an intellectual method Mulla Sadra considers that in the occurring of revelation the prophet (saww) has only a receptacle role with this explaining that the prophet's (saww) soul due to piety and purity has been connected to the world of intellect, and then in the phase of conveying the received meaning are imagined in his imagination level, and spread on the revelation language. Accordingly proportionating to the material world, the revealed text is disclosed in the form of letters and words.
خلاصه ماشینی:
در مقابل، ملاصدرا با روشي عقلي، نقش پيامبر در تحقق وحي را تنها قابلي ميداند، به اين بيان که نفس پيامبر بر اثر نزاهت و پاکي به عالم عقل متصل شده و در مرحلة ابلاغ، معاني در مرتبة خيال (براي ايشان) تجسميافته و بر زبان وحي جاري ميشود؛ براين اساس، متن وحياني بهمقتضاي جهان مادّي بهصورت حروف و کلمات ظاهر ميشود.
نقطة اشتراک هر سه مرحلة ديدگاه ابوزيد در اين است که وي قرآن را امري تاريخمند ميداند که در تعامل با واقعيت قرارگرفته است، بدين معنا که چون فرايند وحي ميان دو طرف واقع شده است، در هر سه دوره يکطرف را خدا و طرف ديگر را واقعيت (نفس پيامبر، تجربة پيامبر، جوّ حاکم بر عصر پيامبر) ميداند.
1-3- مرحلة اول ديدگاه ابوزيد: بشري بودن وحي قرآني وي در ابتدا باور داشت که وحي قرآني، متني بشري و محصول ارتباط زباني خدا و پيامبر است، بديننحو که پيامهاي الهي توسط روحالقدس از سوي خداوند به پيامبر نازل ميشود که در اين ارتباط، رمز بهکار رفته با زبان عربي است.
در رابطه با اختلاف در قرائات قرآن (يکي ديگر از دلايل ابوزيد) بهطورکلي بايد گفت: رايج بودن اختلاف قرائات به معناي صحيح بودن آن نيست و دليلي هم در دست نداريم که اثبات کند اين اختلاف قرائتها هم در زمان پيامبر نيز وجود داشته است، بلکه در زمان ايشان تنها يک نوع قرائت، متداول و مرسوم بوده است.
دليل ابوزيد بر عصري بودن وحي قرآني، راه يافتن عناصر فرهنگي و شرايط حاکم در زمان پيامبر به قرآن است که خود نشان ميدهد تمام قرآن وحي مُنزل نيست، بلکه اين متن در تماس با دنياي واقع و متأثر از آن ميباشد.