چکیده:
پایان قرن هشتم و سراسر قرن نهم (عصر تیموریان) از دوره های مهم و موثر درشکل گیری و بسط فرقه ها و گرایش های عرفانی در قلم رو نظام خانقاهی ایران و خصوصا خراسان بزرگ بوده است. شاه نعمت الله ولی و شاه قاسم انوار از بزرگان ادب و عرفان این دوره به شمار می آیند؛ عارفانی با لقبی هم گون و تامل برانگیز که گرایش های عرفانی و خانقاهی آنان با تمایلات حاکمان دوره ی تیموری و پیران فرقه ی متنفذ خانقاهی آن عصر (نقشبندیه) هم گون و سازگار نبوده است.
در این مقاله به مراودات و قرابت احوال این دو عارف شاعر و نیز جای گاه آن در نظام خانقاهی عصر تیموری پرداخته شده است.
Late eighteenth century and all the ninth century are important and effective periods in the formation and spread of mystic sects and tendencies in the Khanqahi system of Iran، particularly in the Great Khorasan. Shah Ne`matollah Vali and Shah Qassem Anvaar are two great men of literature and mysticism in this period. They are two mystics with the same thought-provoking title، whose mystic and Khanqahi tendencies were not similar to and compatible with those of the rulers of the Timurid era and the dominant elders of the Khanqah. The present article deals with the relations and similarities between these two mystic poets and their status in the Khanqahi system of the Timurid era.
خلاصه ماشینی:
شاه نعمت الله ولي و شاه قاسم انوار از بزرگان ادب و عرفان اين دوره به شمار مي آينـد؛ عارفـاني با لقبي هم گون و تأل برانگيز که گرايش هـاي عرفـاني و خانقـاهي آنـان بـا تمايلات حاکمان دوره ي تيموري و پيران فرقه ي متنفـذ خانقـاهي آن عـصر (نقشبنديه ) هم گون و سازگار نبوده است در اين مقالـه بـه مـراودات و قرابـت احـوال ايـن دو عـارف شـاعر و نيـز جاي گاه آن در نظام خانقاهي عصر تيموري پرداخته شده است واژه هاي کليدي : .
مثلا در ابيات زيـر ـ کـه تمامـا ابيـات تخلص است ـ وي استطرادا به اين لقب اشاره داشته : ــ نعمـت الله تـا گـداي کـوي اوسـت نــزد شــاهان پادشــاهي ديگــر اســت (شاه نعمت الله ولي ، ۱۳۸۰: ۶۳) ــــ نعمـــت الله پادشـــاهي مـــي کنـــد در همــه عــالم ولايــات وي اســت (همان : ۱۱۰) ـ سلطان خبر نـدارد از حـال نعمـت الله اسرار پادشاهي مـرد گـدا چـه دانـد (همان : ۱۹۹) ــــ نعمـــت الله ســـيد شـــاهان بـــود گر چه هست از بندگان شمس الدين (همان : ۴۱۵) هم چنين در شعر و سخن قاسم انوار نيز اين توجه و قبول لقب شاهي ديده مي شود، و وي نيز گاه ـ استطرادا ـ به اين لقب اشاره داشته : ـــ چــو قاســم شــاه شــد در چــاه عــالم ازيــن چــاه و ازيــن زنــدان چــه گويــد؟ (انوار، ۱۳۳۷: ۱۶۵) ـ قاسم کجا رسي به وصالش ؟ عجب مدار او شـاه بـي نـشان و تـو بـا نـام و بـا نـشان (همان : ۲۴۸) ـــ چــو شــاهي از گــدايي يافــت قاســم گـــــدايي مـــــي کنـــــد در پادشـــــاهي (همان : ۳۲۲) از نکات قابل توجه در گستره ي باور شاهي ايـن دو عـارف ، نـوع سـلوک و چگـونگي خرقه پوشي و اطوار خانقاهي آنان است .
البته در نفحات الانس به شاه قاسم انوار و ذکر احوال وي پرداختـه شـده اسـت ولـي جامي در همين ذکر نيز از نقد تند و تعريض هاي بي پروا به پيـروان شـاه قاسـم انـوار و نظام خانقاهي (لنگري ) وي فروگذار نکرده و اکثر آنان را از ربقه ي اسلام خارج مـي دانـد.