چکیده:
سیاست نظامی ایران در عصر پهلوی دوم ازجمله مسائلی است که موردتوجه پژوهشگران بوده است؛ ولی آنان سرآغاز پژوهش خود را کودتای 28 مرداد قرار میدهند؛ اما در این میان موضوعی که مغفول مانده، سیاستهای نظامی ایران و آمریکا در دوره پیش از کودتاست. نوشتار حاضر با توجه به این امر، سؤال اصلی خود را بر سیاستهای نظامی آمریکا و ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا کودتا قرار داده است تا دریابد هرکدام از دو کشور ایران و آمریکا در این برهه خاص چه استراتژی نظامی را دنبال کرده؟ و با کاربست چه تاکتیکهایی درصدد عملیاتی کردن آن برآمدهاند؟ جهت پاسخ به این سؤال تلاش شده تا با ابتنا بر روش تاریخی و استفاده از اسناد به آن پاسخ داده شود. فرضیه پژوهش بر این امر استوار است که امریکا به دلایل سیاسی و نظامی بر حفظ استقلال ایران از طریق «ابزارهای سیاسی» تأکید میکرد در حالی که محمدرضا شاه بر تقویت نظامی اصرار داشت. یافتههای پژوهش نیز نشان میدهد که به دلیل تسلط آمریکا بر سپهر سیاستنظامی ایران در این دوره، درنهایت آمریکا استراتژی خاص خود و راهبرد نظامیاش بر ایران را به کرسی نشانده و بر عدم تجهیزوتقویت ارتش ایران تا کودتای 28 مرداد جامه عمل پوشاند.
Iran's military policy in the second Pahlavi era is a topic that has drawn researchers' interest. However, they begin their research with the August 19 coup d'état. What has here been overlooked is the military policies of Iran and the United States in the pre-coup period. With this in mind, the present paper raises the main question of the military policies of USA and Iran from the end of World War II to the coup to find out what military strategy each of the two countries pursued at this particular time. Another related question concerns the tactics used by them to make the strategies operational. A historical method and the use of documents were used to answer these questions. The research hypothesis is based on the fact that the US, for political and military reasons, insisted on maintaining Iran's independence through "political means", while Mohammad Reza Shah insisted on military reinforcement. The findings of the study also show that due to the US dominance in the sphere of Iran's military policy in this period, the US finally had its own way in terms of its favorite military strategy and acted on not equipping the Iranian army until the August 19 coup.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که سیاست محمدرضاشاه پهلوی در حوزه نظامی چه بود و با توسل به چه ابزارهایی درصدد عینیت بخشی به آن برآمد و در مقابل نیز دولت آمریکا چه استراتژی نظامی را در ایران دنبال میکرد و چه هدفی از تجدید یا تحدید ارتش ایران را مدنظر قرار داشت ؟ این تحقیق درصدد است تا با خوانش و تحلیل اسناد آمریکا و مذاکرات شاه با سفرا آن کشور و نامه نگاریهای صورت گرفته به سؤال مطرح شد پاسخ دهد و به نوعی روایتی بر اساس این گونه از اسناد ارائه نماید تا با انتشار اسناد داخلی زمینه بررسی همه جانبه مهیا گردد.
| ٧٣ پژوهش بر این امر ابتنا دارد که آمریکا در سال های پیش از کودتا به دلیل نداشتن منافع مستقیم در ایران از یک سو و همچنین سیاست عدم ایجاد چالش نظامی با شوروی از سوی دیگر سعی میکرد از ورود مستقیم به حوزه تجهیز نظامی ایران اجتناب و صرفا با استفاده از ابزارهای سیاسی چون توسل به شورای امنیت و همکاری با بریتانیا مسئله را حل کند.
شاه تصمیم گرفت در سفر دوره ای خود و در دیدار با ترومن مستقیما مسئله ارتش و لزوم خرید تجهیزات آن را شخصا مطرح کند، اما آمریکا هنوز بر این عقیده بود که «این کشور نیازمند ارتشی است که بتواند در داخل کشور به ایجاد نظم داخلی بپردازد و شورش های داخل کشور را با هر صبغه و رنگی در هم بکوبد» ( Department of State ١٠٤٨ :١٩٥٠,Bulletin) به این ترتیب شاه اگرچه از کارخانه های نظامی آمریکا دیدار و به پنتاگون نیز دعوت شد، ولی درنهایت شاه پس از بازگشت به ایران گفت «انگلستان و آمریکا هیچ کمکی به ایران نکرده اند و او به تازگی از سفر آمریکای خود دست خالی بازگشته است » (٢٣٥٠-٥ / ٧٨٨.