چکیده:
اهداف اصلی در سبکشناسی، کشف وجوه فردیت، شباهتها و تمایزهای سبکی در آثار مختلف است؛ اما آیا با سبکشناسی شناختی هم میتوان به این اهداف دست یافت؟ پژوهش حاضر به دو شیوۀ استدلال منطقی و بررسی شواهد شعری نشان میدهد که سبکشناسی شناختی به کار کشف وجوه ممیزه و سبکساز ادبی نمیآید. در قلمروی سبکشناسی این رویکرد را میتوان برای کشف سبک عمومی، سبک دوره یا گفتمانی رایج به کار گرفت. بدین منظور، نخست با ارائۀ تعاریفی، نشان داده شده است که مبنای مطالعات سبکی، کشف فردیت و تمایزهای سبکی است. سپس به تعریف سبکشناسی شناختی، به عنوان شاخهای از سبکشناسی پرداخته شده است. در بخش بعدی مقاله، به مدد استدلال مشخص شد که آثار ادبی زمانی به طور عمومی پذیرفته میشوند که در دایرۀ فرهنگ عمومی، محل پیدایش استعارههای تکرارشوندۀ فرهنگی، جای بگیرند. پس از آن برای اثبات عملی مدعای پژوهش، آثاری از شاعران سردمدار جریانهای مختلف شعر پسانیمایی و شعر کلاسیک فارسی بررسی شد. نتایج نشان دادند که نظام شناختی نمود یافته در آثار این شاعران از جهات عدیده مشابه یکدیگر است. در نهایت چنین نتیجه گرفته شد که سبکشناسی شناختی، نمیتواند حوزۀ پژوهشی قابل اتکا برای کشف فردیت شناختی قلمداد شود.
The main goals of stylistics are discovering individual aspects, stylistic similarities, and individualities in different works. But can these goals be reached by cognitive stylistic? This research demonstrates by logical argument and poetry examples that cognitive stylistic cannot be used to discover literary distinguished and stylization aspects. In the stylistic domain, this perspective can be used to discover general, periodic, or discourse styles. For this purpose, we showed that discovering individuality and stylistic distinctions are the basis of stylistic studies. Then we define cognitive stylistic as a branch of stylistic. In the next part of the article, it is determined that literary works are accepted generally when they place in general culture cycle which is the birthplace of repetitive cultural metaphors. After that, as a practical proof for the research claim, we analyzed some works of post-Nima mainstream leaders and classical Persian poetry. Results showed that cognitive systems manifested in these poets' works are similar. Finally, we concluded that cognitive stylistic cannot be considered as a reliable research perspective to discover cognitive individuality.
خلاصه ماشینی:
سبک شناسی شناختی و امتناعِ کشف فردیت هنری: پسانوگرایان هم با استعاره های قراردادی شعر میسرایند سید امیرحسین مرتضایی * محمود فتوحی رودمعجنی ** چکیده اهداف اصلی در سبک شناسی، کشف وجوه فردیت ، شباهت ها و تمایزهای سبکی در آثـار مختلف است ؛ اما آیا با سبک شناسی شناختی هم میتـوان بـه ایـن اهـداف دسـت یافـت ؟ پژوهش حاضر به دو شیوة استدلال منطقی و بررسی شـواهد شـعری نشـان مـیدهـد کـه سبک شناسی شناختی به کار کشف وجوه ممیزه و سبک سـاز ادبـی نمـیآیـد.
از میـان انـواع مختلـف ایـن گونـه اسـتعاره هـا، آنهایی به شعر راه مییابند و پذیرفته میشوند که اتفاقـاً بـه لحـاظ فرهنگـی بـرای مخاطـب آشناتر و به طور کلی در فرهنگ غالب جامعه فراگیرتر باشند تـا از سـوی مخاطـب پذیرفتـه شوند؛ بنابراین در مقام قیاسِ استعاره های مفهومی روزمـره بـا اسـتعاره هـای مفهـومی شـعر، دومی نیازمند هم سویی بیشتری با فرهنگ مسلط بر جامعه است ؛ به عنوان مثـال در فرهنـگ ایرانی از دیرباز «تقدیرباوری» رواج داشته و یکی از شایع ترین باورهای فرهنگی اسـت .
همین استعاره به همین شکل در ادبیات نیز دیده میشود: مکن بـه نامـه سـیاهی ملامـت مـن مسـت که آگه است که تقدیر بر سـرش چـه نوشـت (حافظ ، ١٣٨٧: ١٠٢) گــرت صــورت حــال بــد یــا نکوســت نگارنــــدة دســــت تقــــدیر، اوســــت (سعدی، ١٣٦٣: ٢٩١) قضــــا رفتــــه قلــــم تقــــدیر رانــــده شـــــد او ناکـــــام در زنجیـــــر مانـــــده (عطار، ١٣٥٥: ١٠٦) به نظر میرسد، مطالعۀ استعاره های مفهومی در شاعرانی که برخاسته از فرهنگی مشـترک هستند و آبشخورهای کم و بیش یکسانی داشته اند، صرف نظر از اینکه خـود ایشـان مـدعی تمایز سبک و جریان شعری باشند یـا نباشـند، بـه شناسـایی وجـوه تمـایز ایشـان نخواهـد انجامید.