چکیده:
هدف مقاله حاضر ، بررسی موتیو "ماه" از چشم انداز با هم آیی های آوایی و
معنایی در اشعار شهریار است . مساله اصلی آن بررسی این موتیو و تبیین
جایگاه آن ، از حیث نوع و کیفیت با هم آیی ها در شعر اوست . این مقاله به
روش اسنادی و تحلیل محتوا انجام گرفته است.
ایهام، یکی از اصلی ترین قلمروهایی است که از ر هگذر آن ، زمینه ی
شکل گیری شبکه متنوعی از با هم آیی های گوناگون، پیرامون موتیو "ماه " در
شعر شهریار فراهم شده است.
تلمیح، حلقه ی دیگری است که اعضای حوزه های معنایی مختلفی ، به
واسطه آن "ماه" را به عنوان کانون تصاویر و مضامین در شعر شهریار
دربرگرفته اند.
گذشته از این ها، ظرفیت های مشترک آوایی میان ماه و عناصردیگری چون :
راه، کلاه، چاه، شاه، سپاه، ... فضای دیگری است که در شکل گیری
باهم آیی های دیگر موثر بوده است .به گونه ای که تصور می شود که رشته معنا
هم در دست این تناس بهای آوایی است.
این بررسی آشکار می سازد که ع ناصر متعلق به فرم تا چه میزان در
شکل گیری معنا و محتوای متن موثرند، به گونه ای که معنای شکل گرفته ، پیش
از فرم وجود نداشته ؛ بلکه هم زمان با آن به وجود آمده است ، در این
چشم انداز نیز معنی موجود ، حاصل حضور تناسب های آوایی میان ماه و دیگر
عناصرهم آوا با آن در متن است.
خلاصه ماشینی:
فضایی است که در شکلگیری باهمآییهای گوناگون مؤثر بوده است، به گونهای که تصور میشود که رشته معنا در دست تناسبهای آوایی است، این تناسبهای آوایی، نه تنها در غنی تر کردن موسیقی شعر شهریار تأثیر بسزایی دارند، بلکه موجبات با همآییهای متداعی بسیاری را در شعر او فراهم کردهاند.
(شفیعی کدکنی، 1390: 477ـ476) بررسی حوزه باهمآییهای موتیو "ماه" در شعر شهریار، این مباحث را تأیید میکند و نشان میدهد که دلبستگی شهریار به تناسبهای آوایی میان عناصر از جمله قافیه که کلید اصلی ساختمان بیت و قالب شعری است.
"چراغ"، "آئینه" و "شمع"، عمدهترین مشبههای "ماه" را در شعر شهریار تشکیل میدهندکه بیشتر آنها از نوع تشبیه گسترده و در پارهای موارد تشبیه فشرده ودر میان تشبیههای او گاهی رگههای از حسن تعلیل به چشم میخورد: هر شب به احترام نگــــاه تو آسمــــان از مه چراغ دارد و از اختـــر آینه(ج1، 310) کوکب بخت من افروخت چراغ مه و مهر من بدین کوکبه از مادر گردن زادم (ج1، 99) زبی خودی دل من طلعت تو مـاه انگاشت چه کور بود که خورشید دید و مه دانست (ج2، 147) نیم رنگ ماه را مانـــــد بیاض موی سر کو نمیتابد مگر بعد از غروب آفتاب(ج1، 281) زتیرگی است که تشبیه کردمت با مـــاه به روشنی نتوان وجه این شبه دانست(ج2، 147) نمونههای دیگر (ج1، 145)(ج1، 89)؛ (ج1، 95)؛ (ج1، 113)؛ (ج1، 481)؛ (ج1، 166)؛ (ج1، 175)؛ (ج1، 161) ب) با همآییهای استعاری یاکوبسن استعاره را فرایندی میداند که نشانهای را از محور متداعی به جای نشانه دیگری قرار میدهد و مجاز برعکس، فرایندی است که بر روی محور همنشینی عمل میکند و نشانهها را کنار هم مینشاند.