چکیده:
زوجیت مبنایی بنیادین است که خلقت الهی مبتنی بر آن بوده و قانونی عمومی است که در گستره هستی جاری است. انسانها با رعایت قواعد اخلاق جنسی، مایل به محدود کردن دایره ازدواج و ممنوع نمودن ازدواج با محارم بودهاند. حرمت ازدواج با محارم حتی در میان بدویترین نوع انسانها نیز دیده شده اما این بدان معنی نیست که این قانون همواره اصلی لازمالاجرا در میان همه انسانها بوده است. در ادیان ابراهیمی ــ اسلام، مسیحیت و یهود ــ نیز ازدواج با محارم ممنوع و حرام اعلام شده است. قرآن کریم، با ذکر جزئیات محارم را معرفی کرده و حرمت ازدواج با آنها را بهصراحت تشریع کرده است. یکی از آیینهایی که ادعای الهی بودن آموزههای خود را دارد آیین بهائی است. پیروان این آیین مدعی هستند ازدواج با محارم در آیین آنها همچون سایر ادیان الهی نظیر اسلام، مسیحیت و یهودیت حرام اعلام شده و بهائیان درست مانند مسلمانان و با همان گسترهای که اسلام برای محارم تعیین کرده قائل به حرمت ازدواج با آنان هستند. هدف از نوشتار حاضر بررسی این ادعا و میزان تطابق آن با آموزههای ادیان ابراهیمی است. به این منظور سخنان پیشوایان بهائی، پیامهای رسیده از بیتالعدل و برخی از ادعاهای نویسندگان بهائی در این خصوص، تحلیل و موشکافی میشود.
الزوجیة تمثل مبدأ اساسیا فی الخلق الالهی و قانون عام فی عالم الوجود. وقد دأبت البشریة علی الالتزام بالقواعد الاخلاقیة الجنسیة، التی تقید نطاق الزواج و تحظر زواج المحارم. وحرمة زواج المحارم أمر یلتزم به حتی بین اشد القبائل بداوة لکن هذا لایعنی ان هذا القانون کان علی الدوام لازم التطبیق بین کل البشر. و زواج المحارم محظور و محرم فی الادیان الابراهیمیة و خاصة فی الاسلام و المسیحیة و الیهودیة. و قد تناول القرآن الکریم، بالتفصیل بیان المحارم و حرمة الزواج بینهم. و البهائیة التی تزعم انها دین الهی ولدیها تعلیمات خاصة بها، و یزعم اتباع البهائیة حرمة زواج المحارم فی دینهم مثل سائر الادیان الالهیة کالاسلام و المسیحیة و الیهودیة وان البهائیین مثل المسلمین یحرمون زواج المحارم بنفس التشریعات الواسعة التی بینها الاسلام فی موضوع المحارم. ان الهدف من المقالة الحالیة هو دراسة هذه المزاعم ومدی تطابقها مع تعالیم الادیان الابراهیمیة. و علی هذا الاساس فقد جری تقویم کلام زعماء البهائیة، من خلال تحلیل ودراسة الرسائل الواردة من بیتالعدل و من مزاعم کتاب البهائیة بهذا الخصوص.
Marriage is a fundamental basis on which divine creation is based, and is a general rule
that runs throughout universal existence. By following the rules of sexual morality, human
beings have sought to limit the scope of marriage and prohibit incestuous marriage.
Prohibition of this issue has been seen even among the most primitive human beings, but
this does not mean that it has always been the main rule among all the human beings. Incestuous
marriage is specifically forbidden among the Abrahamic religions, Islam, Christianity,
and Judaism. The Holy Qur’an, in detail, defines close families and expresses the
scope of sanctity of marriage.
Baha’ism claims to be a divine Faith. It claims that incestuous marriage is forbidden in
Baha’is, as in divine religions such as Islam, Christianity, and Judaism; and that Baha’ism
like Muslims, and to the same extent as Islam, forbids incestuous marriage. The purpose
of this article is to examine this claim and its degree of conformity with the teachings
of the Abrahamic religions. Also the statements of the Baha’i Leaders, the messages received
from the House of Justice, and some of the claims of Baha’i writers in this regard
have been analyzed and scrutinized.
خلاصه ماشینی:
اکنون سؤال اصلی این است که آن متونی که بهاءالله بهصراحت حکم حرمت ازدواج با سایر اقارب به غیر از زنپدر را در آنها آورده کجاست؟ و اینکه اگر قبول کنیم که اساساً این نصوص موجود هستند دستور بهاءالله مبنی بر رجوع به بیتالعدل چه مفهومیخواهد داشت و چرا باید بهاءالله آنگونه که در کتاب اقدس و رساله سؤال و جواب آمده بهائیان را به بیتالعدل حواله دهد درحالیکه با فرض عبدالبهاء خود در نصوصی دیگر حرمت آن را اعلام کرده است؟ 1 ذکر این نکته نیز لازم است که بیتالعدل نمیتواند قوانین و احکام منصوص یعنی آنچه بهاءالله وضع کرده را تغییر دهد و آن را مطابق با مقتضیات زمان کند.
دیدگاه بیتالعدل در خصوص ازدواج با محارم بیان شد که از نظر پیشوایان بهائی مهمترین نهاد برای تصمیمگیری دربارۀ حرمت یا حلیت ازدواج با محارم بیتالعدل است، اما باید پرسید آیا بیتالعدل از زمان تشکیل در سال 1963 تاکنون اقدامی به سؤالات مکرر بهائیانی که خواستار مشخص شدن وظیفه خود درخصوص این امر مهم و اجتماعی بودهاند داشته است یا خیر؟ اولین پاسخ مکتوب بیتالعدل که به دست ما رسیده است به سال 1980 میلادی باز میگردد که به شرح زیر است: «بیتالعدل اعظم دستور فرمودهاند، وصول نامه مورخ 15 دسامبر 1980 آن جناب را، اعلام داریم.