چکیده:
مهندسی فرهنگی و تنوع فرهنگی در حقوق داخلی تنها ضمن و ذیل حقوق شهروندی معنا دارد و این دو در حقوق بینالملل به شکل وضعی در قالب گفتوگوی بینفرهنگی میتوانند مقبول ملل باشند. با این حال آثار حقوقی تنوع فرهنگی بسته به مخاطب آن متفاوت است. با این مفروض که بین حقوق بشر و حقوق شهروندی تفاوتی فاحش در حد حقوق بینالمللی و حقوق ملی وجود دارد، قبول تنوع فرهنگی در سطح نظام حقوقی بینالملل میتواند همسو با حقی بشری تفسیر شود که البته برای اجرا و ضمانت آن تفاهم بینالمللی لازم است، درحالیکه تنوع فرهنگی بهعنوان حق شهروندی همواره مبتنی بر حقوق داخلی و ملی، قابل شناسایی است. ازاینرو الزامات هریک متفاوت است، البته آثار آن دو هم متغیر. یکی از مهمترین آثار حقوقی به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی بهمثابۀ حقوق بشر، قبول ارزش ثابت و مساوی همة فرهنگهای بشری در سطح جهانی است که البته ارادة دولتها باید بر حفظ کامل ارزش تنوع فرهنگی همچون تنوع زیستی در طبیعت باشد. قبول این فرضیه به قبول عدم نسبیت در فرهنگ و سد مهندسی فرهنگی در حقوق داخلی منجر خواهد شد، درحالیکه با فرض قبول تنوع فرهنگی بهعنوان حقوق شهروندی، عملاً فرهنگ نسبیتپذیر و مهندسی فرهنگی مشروع جلوه میکند.
The legal consequences of cultural diversity vary depending on the person it addresses. Given the fact that there is a huge difference between human rights and citizenship rights in international and national laws, accepting cultural diversity at the level of international law can be interpreted as fundamental human rights which needs an international agreement for its implementation; as a citizenship rights, however, cultural diversity can be identified based on the national and domestic laws, each of which (international/national dichotomy) has different requirements and consequences. One of the major legal consequences of identifying cultural diversity to be among the human rights is to agree with a fixed and equal value attached to every human culture at the global level, and to consider States to be obligated to preserve cultural diversity in the same way that they preserve biological diversity in nature. Such a hypothesis leads to the rejection of relativity of cultures, which is unnatural per se. Considering cultural diversity to stand among citizenship rights, however, leads to the fact that cultures are practically relative.
خلاصه ماشینی:
بـا ايـن مفروض که بين حقوق بشر و حقوق شهروندي تفاوتي فاحش در حد حقوق بين المللي و حقـوق ملي وجود دارد، قبول تنوع فرهنگي در سطح نظام حقوقي بين الملل مي توانـد همسـو بـا حقـي بشري تفسير شود که البته براي اجرا و ضمانت آن تفاهم بين المللي لازم است ، درحاليکه تنوع فرهنگي به عنوان حق شهروندي همواره مبتني بر حقوق داخلي و ملـي، قابـل شناسـايي اسـت .
يکي از مهم ترين آثار حقوقي به رسميت شناختن تنوع فرهنگي به مثابۀ حقوق بشر، قبول ارزش ثابت و مساوي همۀ فرهنگ هاي بشري در سطح جهاني است که البته ارادة دولت ها بايد بـر حفـظ کامـل ارزش تنـوع فرهنگـي همچون تنوع زيستي در طبيعت باشد.
جمهوري اسلامي ايران يکي از اين کشورهاسـت کـه در سـطح بين الملل با نقد حقوق بشر معاصر و سبک نظـارت و گـزارش دهـي در خصـوص آن بـه سـمت جايگزيني در برابر جهان غرب رفته است و در سطح داخلي به نوعي مهندسي فرهنگي (دبيرخانۀ شوراي عالي انقلاب فرهنگي، ١٣٩٢) معتقد است .
La Convention sur la protection et la promotion de la diversité des expressions culturelles est un traité adopté en octobre 2005 à Paris durant la 33e session de la Conférence générale de l'Organisation des Nations unies pour l'éducation, la science et la culture (UNESCO) تنوع فرهنگي به مثابۀ حقوق بشر تنوع فرهنگي در يک نگاه کلان حق طبيعي بشري است .