چکیده:
در میان متون ادب فارسی، هفت رمانس منثور وجود دارد که مربوط به دورههای مختلف تاریخی است. اختلاف زمانی در روایت هر رمانس، حجم زیاد و نیز گستردگی جغرافیایی این متون، روساخت آنها را متنوع ساخته است؛ این تنوع و تفاوت در شیوة روایت رمانسها، ارتباط تنگاتنگی با تحوّلات فکری و فرهنگی در جامعة ایران داشته، با این حال، الگویی ثابت در ساختار اسطورهای رمانسها حفظ شده است. در این مقاله براساس الگوی ساختارگرایی لوی استروس، کمینههای روایی رمانسهای منثور فارسی را استخراج و ساختار آنها را بررسی کردهایم. یافتههای پژوهش نشان میدهدکه ساختار اصلی این متون مبتنی بر آیین پاگشایی یا آشناسازی قهرمانی است. قهرمان با انگیزهای که عموماً جستوجوی معشوق است، از خانه دور میشود و سفری طولانی با تحمل انواع سختیها در پیش میگیرد؛ آزمونهایی دشوار از سر میگذراند و درنهایت با پیروزی بر دشمنان و به دست آوردن خواسته به خانه برمیگردد. با بررسی تطبیقی داستانها میتوان ژرفساخت مشترک آنها را که میل به جاودانگی و کمال است، بازیابی کرد.
Among the Persian literary texts, there are seven prose romances that relate to different historical periods. The time difference in the narrative of each romance, the large volume and the geographic extent of these texts, has diversified their structure; this diversity and difference in the way the narratives of the romance have been closely related to the intellectual and cultural developments in the Iranian society; Nevertheless, a fixed pattern is preserved in the mythical structure of the romance. In this article, based on the model of Levi Strauss structuralism, we extracted the minima of the narrative of Persian prose romances and studied their structure. The findings of the research show that the main structure of these texts is based on the initiation ceremony or recognition of the heroism. The hero with a motive, which is generally sought after by a beloved, goes away from home and runs a long journey with enduring hardship; difficult tests and ultimately return home with victory over enemies and obtaining desires. By comparative study of stories, it is possible to rebuild their deep structure, a desire for immortality and perfection.
خلاصه ماشینی:
برخي محققان ، به مطالعۀ موردي بن مايه هاي رمانس هاي فارسي و نوع ادبي آن ها پرداخته اند، ازجمله : حسن آبادي با تطبيقي سازه شناختي، «سـمک عيـار» را به دليل داشتن بن مايـه هـاي حماسـي، يـک حماسـه دانسـته اسـت (حسـن آبـادي، ١٣٨٦)؛ محمديان و همکار، «سمک عيار»، «داراب نامه » و «اميرارسـلان » را داسـتان هـاي حماسـي- پهلواني منثور شمرده اند (محمديان و جعفرپور، ١٣٩١)؛ نوروزي با تعريف حماسه ، رمـان ، رمانس و قصه ، «سمک عيـار» را قصـۀ پهلـواني- تخيلـي ناميـده اسـت (نـوروزي، ١٣٨٦)؛ فسنقري و همکار، ريشه هاي حماسي «سمک عيار» را در حوزة عناصر شخصيت ، کنش هـا و باورهاي حماسي و سـبک جنـگ در حماسـه بررسـي کـرده انـد (فسـنقري و جعفرپـور، ١٣٩٠)؛ صرفي و همکـار بـا بررسـي ويژگـيهـاي «داراب نامـۀ بيغمـي»، آن را در رديـف روايــت هــاي اســطوره اي قــرار داده انــد (صــرفي و رحيمــي صــادق ، ١٣٩٥)؛ عزيــزيفــر، بن مايه هاي اساطيري «داراب نامۀ طرسوسي» را دسته بندي کرده است (عزيزيفر، ١٣٩١).
اين پژوهش به روش کتابخانه اي و تحليل محتوا انجام شده و ساختار رمانس هاي منثور فارسي بر اساس الگوي ساختارگرايي لوي استروس بررسي شده است .
قهرمانان در رمانس هاي فارسي براي به دسـت آوردن معشوق و ازدواج با او آزمون هايي دشوار انجام ميدهند؛ اهميـت ايـن آزمـون هـا در نظـام کهن ، نه براي اين است که دختر شاه همبستري دانا و توانا داشته باشد، بلکه بـراي آشـکار شدن تواناييهاي بايستۀ پادشاه آينده است .