چکیده:
با روی کار آمدن جنبش پست مدرنیسم، هنرمندان این مکتب از ابزار وتولیداتی که تا آن زمان برای دنیای هنر ناشناخته بود بهره بردند تا جایی که این ابزارها و روش های نو، جزء جدایی ناپذیر ابزارهای اجراییشان شمرده شد. با همین رویکرد، نمایشهای منتسب به این مکتب، در اجراهای خود تنها به کلام تکیه نمیکنند، بلکه از زبان و ابزارهای جدید و متنوع دیگری استفاده میکنند که گاه عامل اصلی و پیش برنده نمایش میشود. در این میان هنرمندان مینیمالیست از تولیدات صنعتی و مونتاژ آنها نیز در ترکیب و خلق آثار خود بهره بردند. این پژوهش در پی آن است تا کاربست کمینه گرایی عنصر بازیگر در تئاتر پست مدرن را بررسی کند و دریابد که چگونه هنرمندان کمینه گرا به نفع اندیشه های خود، روش های اجرایی ویژهای درپیش گرفتند. همچنین با هدف شناخت کارگردان و نقاش آوانگارد، تادیوش کانتور، تجربیات او را در استفاده از ابزارهای اجرایی در جهت مینیمالیسم عنصر بازیگر مورد ارزیابی قرارمیدهد. در نتیجهی این پژوهش درمییابیم بسیاری از کارگردانان پست مدرن اجراهای خود را با کمینهگرایی از یک متن و تبدیل آن به یک اثر مفهومی با استفاده از عناصر متفاوت و به شیوه های مختلف، با زبان بدن، ویدیو، اشیاء، مانکنها، چیدمان و یا به صورت هپنینگ، به نمایش در می آورند. کارگردان و نقاش آوانگارد تادیوش کانتور با بهرهگیری از ذهن تجسمی و بصری خود به شیوهی هنر مفهومی در استفاده از عنصر بازیگر به مینیمالیسمی رسید که تیاترهای خود را همانند نقاشیهای متحرک به تصویر کشاند.
Finding the function of minimalism in postmodern theater directing, followed by acquaintance with Tadeusz Kantor’s experiences in the minimalism of the actor element, is a priority of this research. With the advent of the postmodern movement, the artists of this school used the tools and products that were unknown to the art world until then, to the point that they were considered an integral part of their executive tools. In the performances of this school, the performers do not act only by relying on their own words, but also use other and various new languages and tools, which sometimes these tools and objects are the driving force. Meanwhile, minimalist artists used industrial products and their assembly in the composition and creation of their works. Due to the lack of previous research on minimalism in postmodern theater directing, the aim of this study is to examine The function of minimalism o f the actor element in postmodern theater, in which minimalist artists in favor of their ideas, executive methods They took a special look and also with the aim of getting to know the director and avant-garde painter, Tadeusz Kantor, evaluates his experiences in using executive tools for the minimalism of the actor element. The present s tudy is a descriptive-analytical study that, based on library sources and interdisciplinary studies of art, as well as observing some of Tadeusz Kantor’s famous theatrical films, examines his experiences and thoughts in the direction of minimalism of the actor element. As a result of this research, we find that many postmodern directors minimi z e their performance from a text and turn it into a conceptual work, whether possible with body language or video, or objects and mannequins, or layout, or Accidentally, they play with every element. Also, the avant-garde director and painter Tadeusz Kantor, using his v i sual and visual mind in the style of conceptual art, uses the actor element to achieve a minimalism that transforms his theaters like animated paintings Picture.
خلاصه ماشینی:
در نتیجهی این پژوهش درمییابیم بسیاری از کارگردانان پستمدرن اجراهای خود را با کمینهگرایی از یک متن و تبدیل آن به یک اثر مفهومی با استفاده از عناصر متفاوت و به شیوههای مختلف، با زبان بدن، ویدئو، اشیاء، مانکنها، چیدمان و یا به صورت هپنینگ، به نمایش در میآورند.
کمینهگرایی در تئاتر پستمدرن در هنر نمایش نیز میتوان این ایجاز و کمینهگرایی را در موارد مختلف برای انتقال مفاهیم مورد استفاده قرارداد.
تا جایی که سادهکردن یا تغییر در متن به الگویی غیرقابل پیشبینی تبدیل شد که در آن کارگردانان این مکتب نسبت به تمام اجزاء صحنه ارزشی برابر قائل شدند و با تقلیل عنصر بازیگر به عنوان یک انسان و استفاده از مدیا، اشیاء و مانکنها به عنوان جایگزین آن، آثار خود را تولید کردند.
همچنین نوئل ویتز در کتاب خود با عنوان تادئوش کانتور (۱۳۹۳) به نقل از میکال کوبیالکا و کریستف پلسنیارویچ در مورد اینکه کانتور تا چه اندازه همه سنتهای تئاتر اروپا را کنار گذاشت و دربارهی استفاده او از فرمهای غیرخطی و برخورد با بازیگران به عنوان یک شیء، آورده است: «زندگی یک هنرمند و یک فرآیند هنری، از طرح زندگینامه که به دنبال تحمیلکردن مرزهای زمانی محدودکننده است، میگریزد.
کانتور استفاده از عروسکها و مانکنها و اشیاء بیجان و هر آنچه مرده است و جانی ندارد را با تبدیلکردن به عناصر زنده بهنمایش درمیآورد تا جایی که دیگر کارکرد بازیگر به عنوان عنصر اصلی و تعیینکننده نمایش از بین میرود.
کارگردانان پستمدرن از هر امکاناتی برای نمایش خود بهره میجستند و در این میان دیگر زاویهی دید تماشاگر به عنوان ناظری بیطرف نیز تغییر کرد.
یکی از این کارگردانان آوانگارد تادئوش کانتور است که با تجربههاي مختلف خویش در تئاتر پستمدرن اندیشههای بدیعی در هنر نمایش ارائه داد.