چکیده:
ادبیات داستانی گسترة مناسبی برای بررسیهای گفتمانی در ترکیب روایت وگفتمان است، روایتشناسی درک مناسبات و ترکیب درونی اثر ادبی به منظور دستیابی به ساختار نهایی یک روایت است و روایت متکی بر زیباییشناسی گام نوینی در گسترۀ ادبیات داستانی است. برای شناخت و درک یک روایت باید پیرفتها و قاعدههای مختص به زبان داستان را مشخص کرد و از آنروی که در فرایند تحلیل گفتمان با تقطیع ساختارهای دلالت، نظام معنایی کشف میشود میتواند پهنه مناسبی برای استخراج کنشها و شوشهایی باشد که معنای تازهای را خلق میکنند. از دیگر سوی شرایط حاکم بر جریان سیال ذهن میتواند نشانههای عینی را که در گذر زمان به روزمرگی رسیدهاند در فصل جدیدی از انفصال معنایی قرار دهد و با ایجاد معنای تازه گفتمان بوشی گرمسی را با آفرینش پیشتنیدگیها و پستنیدگیهای جریان حادث شده توسط راوی در موقعیتهای بوشی شکل دهد. این جستار به واکاوی نظام گفتمانی بوشی در رمان «پیکر فرهاد» از عباس معروفی با رویکردی توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانهای میپردازد. در این جستار گفتمان بوشی محصول جریان سیال ذهن راوی از خلال چالههای معنایی حاصل شده نمایان میشود. شوشگر ِگفتمانها با خروج از موقعیتهای سلبی در جهت رسیدن به استعلای معنای بودن، گفتمان بوشی را خلق و در جهتی حسی-ادراکی در نموداری پر جهش از سلب به ایجاب، به خلق نشانههای جدید و متفاوت میپردازد.
The fiction literature is an appropriate range for discursive research in the composition of narrative and narrative, Narratives are the understanding of the relationships and the inner composition of literary work in order to achieve the ultimate structure of a narrative, and the narrative based on aesthetics is a new step in the field of fiction literature. In order to understand and understand a narrative, it is necessary to identify the specifics of the storytelling language, and because, in the process of discourse analysis, the discovery of the structures of implications, the semantic system can be discovered, can be a suitable area for extraction of actions and souls that create a new meaning. On the other hand, the conditions governing the flow of the mind can transcend the objective signs that have come about in the course of time in a new chapter of semantic separation, and by introducing the new meaning of existential discourse of Greimas by creating the plots and implications of the narrative's course of action existential positions are shaped. In this essay, existential discourse is a product of the flow of the narrator's mind through semantic holes. The discourse's rhetoric, when it comes out of an unlucky situation in order to reach meaningless transcendence, creates the existential discourse and, in a sense-perceptual direction, draws on the fragmentation of the desire to create new and different signs.
خلاصه ماشینی:
براي شناخت و درک يک روايت بايد پيرفت ها و قاعده هاي مختص به زبان داستان را مشخص کرد و از آن روي که در فرايند تحليل گفتمان با تقطيع ساختارهاي دلالت ، نظام معنايي کشف ميشود ميتواند پهنه مناسبي براي استخراج کنش ها و شوش هايي باشد که معناي تازه اي را خلق ميکنند.
بنابر اين ، تحليل نشانه شناسي معنايي به اين پرسش پاسخ داده است که ؛ چگونه انواع نظام گفتماني بوشي در روايت ايجاد ميشود و عوامل کنشي و شوشي چگونه باعث آفرينش نظام گفتمان روايي در روايت ميشوند؟ هم چنين استفاده از مطالعۀ فرآيند معناشناسي داستان و ويژگيهاي روايي چگونه باعث دست يابي به ساز و کارهاي توليد معنا خواهد شد تا خواننده به درک درستي از ترکيب مسائل حسي- ادراکي و جهان بودگي برسد.
مباني تحقيق پس از گذر از نشانه - معناشناسي برنامه مدار که براي حصول به شيء ارزشي و تبديل شرايط از نابسامان به سامان ، کنشي حاصل ميشد و گفتمان هوشمندي در جهت رفع نقصان معنا شکل ميگرفت و رسيدن به نشانه - معناشناسي سيال و عاطفي که ديگر بدون هيچ کنش و بر اساس شوش و جريانات حسي- ادراکي و خلسه در موقعيتي شوشي با توجه به حضور سوژه به خود و دست يابي به مفعولي ارزشي که حتي ديگر شيء هم نبود و ميتوانست تنها يک تغيير حالت باشد و گفتمان شوشي را شکل ميداد؛ حالا با گفتماني روبرو هستيم که محوريت آن را شوش و کنش محض تشکيل نميدهد بلکه اين گفتمان در جهت سوژه اي شکل ميگيرد که به دنبال «بودن « است .