خلاصه ماشینی:
"دومین شیوهی حمایتی که دستگاههای فرهنگی و هنری دولتی به کار میگیرند تا به عرضهی سلیقهها و معیارها کمک کنند،وامها و یارانههای دولتی است که بخشی از آن به همهی هنرمندان، صرف نظر از مواضع یا نوع کاری که عرضه میکنند،تعلق میگیرد و بخش دیگر و البته مهمتر و بزرگتر به هنرمندانی تعلق میگیرد که تولیدات آنان با سیاستهای فرهنگی دولت همخوانی بیشتری دارد.
یک سویه عمل کردن در اعلان تبلیغاتی فیلمهای سینمایی،نقد کتابها، معرفی چهرههای برگزیدهی هنری و دعوت از اصحاب هنر در برنامههای صدا و سیما تا حدود زیادی در شکل دادن به ذوق هنری مردم مؤثر است و همچنین در عرضهی سلیقهها و معیارهای خود به هنرمندان تأثیر فراوان دارد.
نکتهی جالب توجه این است که هرچه در جامعه میان نظامهای فرهنگی یادشده تفاوت و تعارض بیشتری وجود داشته باشد،تشتت بیشتری در ارزیابی آثار هنری و پاداشدهی به آنها پدید خواهد آمد که چنین رخدادی در جامعهی ما به چشم میخورد و گاهی تا مرحلهی تعارض هم پیش میرود.
بنابراین،اگرچه میتوان به«نظریهی بازتاب» (refleccion theory) از این نظر حق داد که اعتقاد دارد اثر هنری در پی بازتاب شرایط اجتماعی و تجربههای خصوصی هنرمند است،با این حال باید اشاره کرد که همه مسئلهی بر سر چگونگی این بازتاب است.
فیسک معتقد است که نخبگان فکری و روشنفکران که دارای قدرت نشانهشناختی (semiotic power) هستند،معانی مورد نظر خود را در آثار فرهنگی و هنری میسازند؛اما آیا مخاطبان معمولی نیز همان معنایی را درک میکنند که مورد نظر نخبگان فکری است؟ به نظر فیسک،آنچه در عمل اتفاق میافتد نوعی مقاومت نشانهشناختی مخاطبان غیرنخبه است که بر اساس نظریهی مخاطب فعال و مقاومت نشان دادن آنان در برابر معانی نخبه ساخته،صورت میگیرد."