چکیده:
هدف مقالهی حاضس ترسیم ساختار تراژزیک داستان ارستم و اسفندیار» است. در این
مقاله, افزون بر تشریح و بررسی» الگوی تازهیی ارائه شده است تا داستان «رستم و اسفندیار»
را مورد تجزیه و تحلیل تراژیک قرار دهد. این پژوهش, بیانگر آن است که داستان رستم و
اسفندیار» یک تراژدی است. هرچندکه در برخی موارد با آنچه که ارسطو در بوطیقا دربارهی
تراژدی ارائه کرده است» منطبق نیست,ء اما این داستان از حیث شخصیّت» حوادث و تقدیر
بسیار همانند تراژدیهای یونان باستان است و بهعبارت بهترء بنمایههای تراژیک فراوانی را
در خود دارد که آن را به یک تراژدی تام نزدیک میسازد. این مقاله میکوشد تا با بررسی
این عوامل» ساختار این داستان تراژیک را نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
هرچندکه در برخي موارد با آن چه که ارسطو در بوطيقا درباره ي تراژدي ارائه کرده اســت ، منطبق نيســت ، اما اين داستان از حيث شخصيت ، حوادث و تقدير بسيار همانند تراژدي هاي يونان باستان است و به عبارت بهتر، بن مايه هاي تراژيک فراواني را در خود دارد که آن را به يک تراژدي تام نزديک مي ســازد.
شاعر با بيان اينکه بلبل نيز از مرگ اسفنديار مي نالد، به خواننده يادآوري مي کند که اين تراژدي درحقيقت حزن و اندوهي در خود دارد و اين اندوه چنان بزرگ و فراگير است که نه تنها انسان ها بلکه همه ي مظاهر طبيعت را دربرمي گيرد؛ يعني از همان آغاز با ذکر مرگ مهيج اســفنديار، نتيجه و سرانجام داستان را گوشزد مي کند و خواننده درمي يابد که اين امر حتمي و قطعي است و از آن گريزي نيست و به اين ترتيب به چيرگي تقدير پي مي برد.
گشتاسب چون آگاه مي شود که فرزند، جوينده ي گاه است ، از جاماسب مي خواهد که با نگاه کردن در زيج و اصطرلاب هاي کهن ، سرنوشت اسفنديار را براي او بازگو کند.
در اين داستان اسفنديار، خود به استيلاي سرنوشت آگاه است و در مقابل ضجه هاي سوزناک و مشفقانه ي کتايون مي گويد: گــر ايـــدونـک آيـد زمانـم فـراز به لشـکر نـدارد جهــــاندار بــــاز (فردوسي ،١٣٨٧،ج ٦: ٢٢٦) 52 در ايــن تــراژدي ، تمام تلاش رســتم از آغاز داســتان براي جلوگيــري از نبرد با اســفنديار، کشــمکش او با سرنوشت است .