چکیده:
طوطینامه اثر ضیاءالدّین نخشبی است. نخشبی از عارفان و نویسندگان مشهور قرن هشتم بود. این کتاب که از آثار قرن هشتم است، از مجموعه داستانهای عامیانه تشکیل یافته، به صورت داستان در داستان می آید.نخشبی در تحریر این اثر از تمام دانشهایی که اطلاع وافی داشته است، استفاده می کند. استفاده از آیات قرآنی، احادیث و اخبار نبوی، اشعار و امثال و حکم فارسی و عربی، استفاده از دانشهای گوناگونی چون طب، نجوم، جواهرات، موسیقی و دین به وضوح احاطۀ وی را بر علوم مختلف آشکار میسازد. اطلاع مؤلف از این علوم سطحی نیست و هدفش تفنّن نبوده است. میتوان آگاهیهای حوزۀ علوم طبّی وی را در سه دستۀ بیماریها، داروها و اصطلاحات طبّی جای داد. این نوشته گوشهای از اطلاعات نخشبی را در کاربرد این موارد بررسی میکند. قابل ذکر است که طوطینامۀ نخشبی در سال 1372 به کوشش دکتر فتحالله مجتبایی و غلامعلی آریا چاپ شده است؛ در این پژوهش، ارجاع به صفحات از همین مأخذ نقل شده است.
Ziaʾ-al-Din Naghsabi, writer of tuti-nama, was a well-known mystic and writer who lived a reclusive life in 8th century. tuti-nama is a collection of interweaving folk tales. Naghsabi in writing his book involved all types of knowledge he had been familiar with including Quranic verses, prophetic traditions, Persian and Arabic poetry and parables, various sciences such as medicine, astrology, jewelry, music and religion. His knowledge in those different fields of science is not facile, however. He had learned them professionally and not just as a hobby. His acquaintance with medicine comprised three categories of diseases, drugs, and medical literature. This paper is an attempt to study his experience in medicine as he has applied it in writing tuti-nama.
خلاصه ماشینی:
«رعونت وحماقت کاهش کنش فکريياازکارافتادن آن است و حالتياست که به خرف شدن وحالت کودنانه ميماند»(همان :١١٦).
ص (همان :١٤٧و١٤٦) خمار: «خمارعبارت ازآن است که شراب انهضام نيابدوفضلۀآن درمعده بماندوبخارآن به سويدماغ آيدپس اگربااين فضلۀمذکوره رطوبت مختلط شده باشداحداث صداع و ثقل سرنمايدواگرصفراءباآن فضله مخلوط گشته باشدتهوع وقيبه هم رسد»(عقيلي علويشيرازي،١٣٨٥،٢:٨٥٠).
(همان :١٧٩) شهوت کلبي : «اشتهايسگانه (جوع الکلب )عبارت ازحالتياست که انسان هرچندخوراکبخورداحساس ميکندکه هنوزگرسنه است »(ابن سينا،١٣٧٠:٣/٢:١٠١).
(همان :٢٣٦) گنگي (لال شدن ): «لال شدن وغيره که آسيب زبانندچندين سبب دارد: ١-آسيب ازمغزودرجايبيرون آمدن عصبيکه به زبان آيدوزبان رابه حرکت درآورد،يادرحواليآن رخ داده .
(همان :٣٦٩) يرقان (زردي): «علت يرقان علتياست که هرگاه که مردم راآن راه که ميان جگروزهره است بسته شود،وآن صفراکه ميبايدکه به زهره اندرشودباخون اندرهمه تن برود،پوست مردم و سپيديچشمهازردشود»(جرجاني،١٣٨٠،١:٢٨).
(همان :١٧٩) اخلاط : «خلط رطوبتياست اندرتن مردم روان ،وجايگاه طبيعيمرآن رارگهاست ،واندامهايي که ميان آن تهيباشد،چون معده وجگروسپرزوزهره ،واين اخلاط ازغذاخيزد،و بعضيازخلطهانيک باشدوبعضيبدباشد،آنچه نيک باشدکه اندرتن مردم اندرافزايد، وبه بدل آن تريهاکه خرج ميشودبايستد،وآنکه بدباشدآن است که بدين کارنشايد،و اين آن خلط باشدکه تن ازآن پاکبايدکردبه داروها.
(همان :٢١) تب : «تب عبارت ازحرارتيبيگانه است که درقلب شعله ورميشودوبه وسيلۀروان و خون ،اين حرارت التهابيازقلب به شريانهاورگهاسرايت ميکندودرنتيجه سراسربدن انسان چنان شعله ورميشودکه ازکاربردطبيعيعاجزميماندونميتواندکارهايلازم و طبيعيخودراچنانکه بايدوشايدانجام دهد»(ابن سينا،١٣٧٠،٤:٥).
(همان :٤٠٨و٤٠٧) طبيب : «وظيفه طبيب آن است که ازکيفيت يک حالت به علل پيبردواگرنتواندبوسيله معاينه مقدماتي،چگونگيحالت رادريابدازحرفه خويش استمدادجويد...
(همان :١٣٨) علاج اين عارضه آن است که اين مريض رابه دواليدرشت وچوب باريک چندان بزنندکه حرارتيدرباطن اوظاهرشود.