چکیده:
زبان پدیدهای پیچیده است که از ابعاد گوناگون قابلمطالعه است، از یکسو وسیله ارتباط بین افراد جامعه و بهبیاندیگر مهمترین نهاد اجتماعی است و از سوی دیگر زبان، ابزار بیان افکار و احساسات است. با تبدیل نظام آوایی زبان به نشانههای معنایی، کارکرد زبان از ارتباط و انتقال، به خلق موقعیتهای نو برای خواننده و شنونده ارتقاء مییابد. زبان در این مرحله با دو فرایند خودکاری و برجستهسازی مواجه میشود. انحراف از قواعد زبان معیار و افزودن قواعدی بر آن ( برجستهسازی،آشناییزدایی،هنجار گریزی و قاعده افزایی) به آفرینش هنری انواع ادبی میانجامد. نظریههای ادبی در تحلیل علمی انواع ادبی، گامهای مهمیبرداشتهاند اما هر نوع ادبی را نمیتوان با هر نظریه ادبی بازخوانی کرد، به نظر میرسد زبانشناسی فرمالیستی در زمره نظریههایی است که به مدد آن میتوان اصول زبان غنایی را از متن استخراج و تحلیل نمود. از منظر زبانی، غزلهای غنایی، کارکردی شخصی، عاطفی و ادبی دارند و جهتگیری پیام معمولاً بهسوی گوینده یا بهسوی خود پیام است و نقش ادبی زبان در قاعده افزایی ها و هنجار گریزیهای متعدد نمود مییابد. این مقاله سعی دارد تا ضمن تعریف و بررسی مفاهیم بنیادینی چون زبان، ادبیات و شعر غنایی بهعنوان زمینههای اصلی بحث، به تحلیل معیارهای زبان غنایی دست یابد و سپس مطابقت این معیارهای زبانی و ادبی را در تحلیل غزلی از حافظ به آزمون گذارد.
The language is a complex phenomenon that is invaluable in terms of its dimensions, on the one hand, the means of communication between people of the community and, on the other hand, is the most important social institution, and on the other hand, language is a tool for expressing thoughts and emotions. By transforming the phonetic system of the language into semantic signs, the function of the language of communication and transmission is promoted to create new opportunities for the reader and the listener. Language at this stage faces two processes of self-promotion and highlighting. The deviation from the rules of the language of the standard and the addition of rules on it (highlighting, familiarity, norms of aversion, and the rule of magnitude) leads to the creation of literary genres. Literary theories have been important steps in scientific analysis of literary forms, but any literary literature can not be read by any literary theory. Formalist linguistics seems to be among the theories that can be used to extract and analyze the principles of rich language from the text. From linguistic perspective, ghazals have a functional, personal, emotional and literary function, and the orientation of the message is usually to the speaker or to the message itself, and the literary role of the language is based on the magnitude of the increments and the norm of multiple escapes.
خلاصه ماشینی:
از منظر زباني، غزل هاي غنايي، کارکردي شخصي، عاطفي و ادبي دارند و جهت گيري پيام معمولا به سوي گوينده يا به سوي خود پيام است و نقش ادبي زبان در قاعده افزايي ها و هنجار گريزيهاي متعدد نمود مييابد.
دکتر حق شناس در مقاله «مرز ميان زبان و ادبيات » چهار ضابطۀ «نشانه ، ساخت ، نقش و ارزش » را در شناخت مرز اثر ادبي و زباني تعيين کننده ميشمارد و آن دو را اين گونه تعريف مينمايد: اثري زباني است که از طريق نشانۀ زباني (دلالت دل بخواهي) و ثابت لفظ بر معنـا، به مخاطب منتقل ميشود و ساخت ها و روابط دستوري آن در تکوين پيام نقش دارد و پيام آن مستقيم و صريح به مخاطب ابلاغ شود و ارزش آن اثر را از طريق رابطۀ آن اثر با جهان خارج ميتوان سنجيد.
سال ها دل طلب جام جم از ما ميکرد و آنچـه خـود داشت ز بيگانه تمنـا ميکرد گوهري کز صدف کون و مکان بيرون است طلب از گم شدگان لب دريا ميکـرد مشکل خـويش بر پير مغـان بردم دوش کو به تائيـد نظر حل معمـا ميکـرد ديدمش خرم و خندان قدح باده به دست و ندران آينه صـد گـونه تماشا ميکـرد گفتم : اين جام جهان بين به تو کي داد حکيم گفت : آن روز که اين گنبد مينا ميکرد بيدلي در همه احوال خدا با او بود او نميديدش و از دور خدايا ميکرد اين همه شعبده ها عقل که ميکرد آنجا سامري پيش عصا و يد بيضا ميکرد گفت آن يار کز و گشت سردار بلند جرمش اين بود که اسرار هويدا ميکرد فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد ديگران هم بکنند آنچه مسيحا ميکرد گفتمش : سلسله زلف بتان از پي چيست ؟ گفت : حافظ گله اي از دل شيدا ميکرد (حافظ ،غ ١٩، ١٣٩١: ٢٢٣) با توجه به مقدماتي که ذکر آن رفت ، در تحليل زباني غزل فوق ميتوان به چهار معيار تکيه کرد.