چکیده:
اعتبار اخبار آحاد در اعتقادیات از بحثبرانگیزترین مسائل در میان عالمان در حوزۀ معرفت دینی است. حجیّت این قبیل اخبار در نگاه اصولی با دو مشکل اساسی روبروست: عدم کاشفیّت ذاتی در روایات آحاد که این دسته روایات را در مقابل متواترات در طبقۀ ظنون قرار میدهد و فقدان اثر عملی در عقاید. پژوهش حاضر که با بهرهمندی از روش توصیفی - تحلیلی انجام شده، در پی بررسی عوامل رویکرد اختلافی شیخ صدوق و شیخ مفید، پیرامون عمل برپایۀ خبرهای واحد ظنّی (ثقه)، در حوزۀ اعتقادیات است که در ظاهریکی به حجیّت این گونه خبرباور دارد و دیگری هیچگونه اعتباری برای آن قائل نیست. در این راستا برخی عوامل، زمینهساز تفاوت رویکرد شیخین در رویارویی با حدیث آحاد و در پی آن حدیث ضعیف و اعتبار آنها محسوب میشود: 1. شیخ صدوق به مستنداتی در باب مفهوم و مصادیق خبر آحاد دست یافته که بر شیخ مفید، مجهول مانده است. 2. شیخ مفید نیز برای اخبار آحاد، اعتبار قائل بوده، مگر اخبارآحادی که از سوی عامّه وضع شده بود. 3. شیخ صدوق نظیر متکلّمان شیعی زمان خود خبر واحد را علم آور نمی دانسته و اعتقادی به خبر آحاد نداشته است. 4. یکی از مفاهیم خبر آحاد ثقه، خبر ضعیف است و این مفهوم در منظر شیخین به سبب قرائن مورد توجه شیخین متفاوت بوده و بدیهی است، این رویکرد اختلافی در مفهوم حدیث ضعیف در پذیرش اعتبار و یا عدم اعتبار خبر آحاد از سوی ایشان تأثیر گذار خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
و از آنجا کـه از ديـدگاه متقدّمين ، خبر واحد به معناي خبري ضعيف و غيرقابل اعتماد - که راويان آن راسـت گـو نيستند- نيز تلقي شده است ، توجه به اعتبارسنجي حـديث ضـعيف ازسـوي شـيخين نيـز اهميّت مييابد و در پـي ايـن مهـم ، پـرداختن بـه «مبـاني و معيارهـاي جـرح و تضـعيف نزدشيخين » ضرورت پيدا خواهد کرد و بديهي است ، شناسايي اين معيارها نيازمنـد مطالعـۀ مجموعه آثار اين دو محدّث و متکلّم است ؛ زيرا در بازخواني متون کهن رجالي با مـوانعي روبه رو هستيم ، از اين جهت که متقدّمان از جمله دو دانشي مدّنظر در اين نوشتار، معيارها و مباني خويش را بيان نکرده اند و در موارد معدودي هم که بدان پرداخته شـده بـه شـکل روشن ، منظم و مضبوط در متون و آثار خود ثبت نکرده انداز اين روي با ابهام روبرو است و در مواردي نيز اين ملاک ها با اشاره و اختصار به دست ما رسيده است .
٤-٢-١-٣: تقيُّد به نقل روايات از آثار نگاشته شده در حالت استقامت از راويان عملکرد شيخ صدوق در تعامل با روات ضعيف وجود منش ضعيف گريزي اورا در بـين قدما به خوبي ترسيم ميکند: نمونۀ اين سيره روايتي است از يعْقُوبُْ بنُ يزيد عنْ أحْمدْ بـن هلالٍ في حال اسْتقامته عنْ مُحمّدْ بن أبي عُميْرٍ عن اْبن أُذْينۀ عنْ زُرارة قال «ُقلْت لأبي عبْـد الّله ع يمْضي اْلإمامُ و ليْس لهُ عقب قال لا يکُونُ ذلکُ قلْتُ فيکُونُ ما ذا قال لا يکُونُ ذلـک إّلا أنْ يغْضب الّلهُ عزّ و جلّ علي خلْقه فُيعاجلهُم ْ» (صدوق ، ٢٠٤)؛ ابي بصير ميگويـد امـام ششم فرمود به راستي خداي عزّوجل زمين را بي امام وانميگذارد، اگر چنين باشد، حـقّ از باطل شناخته نميشود.