چکیده:
تطبیق نظریه تفسیری پل ریکور و وضع الفاظ برای ارواح معانی ملاصدرا گویای آن است که دو اندیشمند علیرغم اشتراکهای لفظی فی مابین دیدگاهها از نظر معنایی چندان همسو نبوده و تمرکز پل ریکور بر مادیگرایی و ملاصدرا بر ماوراءالطبیعه سبب شده تا پل ریکور جهان را همین جهان ماده فرض کند در حالی که ملاصدرا مراتب لایتناهی را برای جهان متصور است و این امر سبب شده تا ریکور در حوزه روش به پدیدارشناسی هرمنوتیک توجه کند و ملاصدرا در چارچوب متافیزیک سنتی پیش رود در نتیجه ریکور در پی کشف مراد مؤلف نبوده اما ملاصدرا به دنبال کشف مراد مؤلف است تا فهم خود را به بالاترین مرتبه نظام لایتناهی هستی نزدیک کند و این خود پل ریکور را در زمره قائلان به نسبیگرایی در فهم متن و ملاصدرا را موافقان عدم نسبیگرایی در فهم متن سوق میدهد.
خلاصه ماشینی:
مقايسه «وضع الفاظ براي ارواح معاني ملاصدرا» و «نظريه تفسير پل ريکور» 1 حميدرضا يونسي (تاريخ دريافت مقاله : ٩٩/١٢/٣ ـ تاريخ پذيرش مقاله : ١٤٠٠/١/١٦) چکيده تطبيق نظريه تفسيري پل ريکور و وضع الفاظ براي ارواح معاني ملاصدرا گوياي آن است کـه دو انديشـمند عليرغم اشتراک هاي لفظي في مابين ديدگاه ها از نظر معنايي چندان همسو نبوده و تمرکز پل ريکور بر ماديگرايـي و ملاصدرا بر ماوراءالطبيعه سبب شده تا پل ريکور جهان را همين جهان ماده فرض کند در حالي کـه ملاصـدرا مراتـب لايتناهي را براي جهان متصور است و اين امر سبب شده تا ريکور در حوزه روش به پديدارشناسي هرمنوتيک توجـه کند و ملاصدرا در چارچوب متافيزيک سنتي پيش رود در نتيجه ريکور در پي کشف مراد مؤلف نبوده اما ملاصدرا به دنبال کشف مراد مؤلف است تا فهم خود را به بالاترين مرتبه نظام لايتناهي هستي نزديک کند و اين خود پـل ريکـور را در زمره قائلان به نسبيگرايي در فهم متن و ملاصدرا را موافقان عدم نسبيگرايي در فهم متن سوق ميدهد.
نقش پيشاادراک در تفسير حال که عنصر فعالي به عنوان مفسـر در فهـم مـتن اثرگـذار اسـت بايـد يافـت از چـه جايگاهي در فرآيند کشف معنا برخوردار است ؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد بـه مسـئله «پيشاادراک » که پل ريکور نسبت به آن توجه ويژه دارد اشاره کـرد.
ملاصـدرا معتقـد است براي فهم بهتر کلام الهي بايد از نيروي معنوي خود (مفسر) کمک گرفت ؛ لذا فهم مـتن باشخصيت مفسر ارتباط مستقيم دارد و اين همان سخن ريکور در تأثير روان شناختي مفسر در فهم متن است با اين وجود با نگاه به مباني هستي شناسي هر کدام از ايـن دو انديشـمند کاملا تفاوت بنيادين ديدگاه ايشان در اين خصوص نمايان ميشود.