چکیده:
در متون کهن و آثار عرفانی ما عرفای بیشماری هستند که معتقدند چشم سر با غبار عادات پوشانده شده است و باید با چشم درون نگریست. بر پایه همین نظر کسانی چون مولوی به تولد معنوی معتقدند و عشق را مادر زیبایی میدانند. در میان معاصران سهراب سپهری کنار گذاشتن عادتها را فرصتی برای زیباتر دیدن میداند.
قیصر امین پور نیز برداشت و تلقی ما را از زشتی و زیبایی اصلاح میکند و غبار عادات را از روی چشمهای ما کنار میزند تا قادر به درک زیباییها باشیم. پاک و نیک نگریستن دو عنصر ویژه در شعر امین پور است. نگاه او به هستی مبتنی بر نگرشی عارفانه است. از دریچهی چشم او کل آفرینش زیبا و دلپذیر است و او خود را جزئی از این کل میبیند که با آن همنوا میشود .
نگرش عارفانهی قیصر امین پور را میتوان تحت تأثیر مولوی و حافظ از گذشته و نیز سپهری از زمان حال دانست. در این نوشتار، سعی بر آن است که نگاه عارفانه او به هستی با گزینش نمونههایی از اشعارش در دو مجموعهی اخیر وی مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
نگاه عارفانه به هستي در شعر قيصر امين پور منصوره سلامت اهنگري دانشگاه آزاد اسلامي واحد قائم شهر تاريخ دريافت : ٩٤/١١/١٦ تاريخ پذيرش : ٩٥/٠٣/١٩ چکيده در متون کهن و آثار عرفاني ما عرفاي بيشماري هستند که معتقدند چشم سر با غبار عادات پوشانده شده است و بايد با چشم درون نگريست .
در اين جستار در نظر است با بررسي دو مجموعه ي آخر قيصر امين پور (گلها همه آفتابگردانند و دستور زبان عشق ) نگاه عارفانه ي او به هستي مورد تحليل و بررسي قرار گيرد.
٣. جواد صالحي (١٣٨٦) در «آينه ها همه آفتابگردانند» در فصلنامه ي شعر، سال دهم ، شماره ٣٠ ، چاپ دوم ، انتشارات سوره مهر گفته است : تعميق شعر امين پور در ساختار و رفتارهاي زباني، همراه است با عميق تر شدن نگاه او به هستي و هستها و رابطه ي آدمي با خود، هم نوعان و جهان .
٧. علي موسوي گرمارودي (١٣٨٦) در «ايهام هاي ماهرانه » از کتاب رسم شقايق ، سوگ نامه ي قيصر امين پور، انتشارات سروش ، امين پور را تنها شاعر آييني ميخواند که در شعر خود عشق ، عرفان و حماسه را در برابر و دوشادوش به کار ميگيرد.
اي کاش جاي اين همه ديوار و سنگ آيينه بود و آب و کمي پنجره بويي زنان و گل به همه ميرسيد با برگي از کتاب و کمي پنجره (امين پور، ١٣٨٧: ١٢٦) سالها پيش قيصر در مجله ي «سروش نوجوان » درباره ي بهار و نوروز و نفي کهنگي و تکرار چنين گفته بود: «هر چند خود بهار هم نوعي تکرار است ؛ يعني تکرار تازگي، اما حتي تکرار تازگي هم اگر تازگي نداشته باشد، تکراري و ملال آور است .