چکیده:
بطور کلی، رهیافت ایران در قبال شبه جزیره کره رفتار نسبتا غیرمتعارفی در مقایسه با الگوی کلی سیاستسازی خارجی آن بوده است. چه در دوره پهلوی و چه در زمان جمهوری اسلامی، ایران دارای جهتگیری نسبتا کمرنگ ولی اغلب فعالی در قبال هم کره جنوبی و هم کره شمالی بوده است تا بتواند در آن منطقه خاص جغرافیایی تا حد ممکن به تمام اهداف مدنظر خود در حوزههای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مالی، فناورانه، و فرهنگی برسد. پژوهش حاضر ضمن تمرکز بر چارچوب تحلیلی پراگماتیسم، استدلال میکند که در چندین دهه گذشته سیاست ایران نسبت به هر دو کره از نوعی پیوستگی و کارآمدی نسبی برخوردار بوده است، چرا که هدف اصلی تهران آن بوده است تا اهداف متعدد خود در شبه جزیره را بیسروصدا و تا حدودی با پرداخت هزینهای کم تامین نماید. مهمتر آنکه، سیاست ایران در قبال شبه جزیره کره، بویژه در دوره جمهوری اسلامی، و درسهایی که دیپلماسی کشور از تعاملات نسبتا چندبعدی خود با هر دو کره بدست آورد، میتوانست بعنوان الگوی الهامبخشی برای سیاستسازی خارجی نسبت به برخی دیگر از مناطق مهم دنیا که دارای منافع حیاتی زیادی برای ایران هستند مورد استفاده قرار گیرد.
The Iranian policy behavior toward the Korean Peninsula has generally remained as an anomaly to its overall pattern of foreign policymaking with regard to many other parts of the world. Both under the Pahlavi monarchy and the Islamic Republic, Iran has often kept a rather low-profile yet active approach vis-a-vis the Koreans on both sides of the peninsula, aiming to accomplish a great deal of its objectives in all political, military, economic, financial, technological, and cultural areas. Applying a pragmatist framework of analysis, this study argues that within the past several decades the Iranian orientation has been somehow persistent and effective, making it possible for Tehran to quietly pursue its various goals in the peninsula at a relatively low cost. More importantly, Iran’s approach toward the Korean Peninsula under the Islamic Republic and the lessons Tehran gleaned from its multifaceted interactions with South Korea and North Korea over a course of more than four decades could be used as an illuminating template for foreign policymaking toward some other important regions where Iran has enormous interests.
خلاصه ماشینی:
البته روابـط ایـران و کـره ایدئولوژی سیاسی در مناسبات تهران -پیونگ یانگ نقش فوق العاده ای داشته است ، در حالیکـه جنوبی همواره از سیاسـت خـاص خـود پیـروی کـرده ، ولـی هـر دو کشـور عمـدتا فـاکتور ایدئولوژی را در حوزه های اقتصادی، مالی، فناوری، و فرهنگی وجهه المصالحه منـافع مـدنظر و مهم خود کرده اند.
با وجود این و در عین تأکید بر تداوم نقـش مؤلفـه پراگماتیسـم در به تعهدات اتحاد بین المللی خود پایبند بمانند و هم به منافع مـدنظر حاصـل از تـداوم روابـط مناسبات هر دو کشور، هیچ تردیدی وجود ندارد که مشکلات اخیر به وجود آمده بین ایـران و کره جنوبی در مسألۀ اعمال تحریم های اقتصادی به میزان زیـادی بـه اتحـاد امنیتـی بلندمـدت سئول و واشنگتن و همچنین به جایگـاه و توانمنـدیهای ارتقـا یافتـه کـره جنـوبی در نظـام بین الملل مرتبط است (٧٩ :٢٠٢٠ ,Osiewicz).
اگرچه سیاسـت اتحـاد بین المللـی و جهـت گیری کلـی سیاست خارجی ایران تلاش های پیونگ یانگ در برقراری روابط سیاسـی بـا تهـران در طـول دهه های ١٣٤٠ و ١٣٥٠ را دشوار ساخته بود، با وجود این تأسـیس سـفارت کـره جنـوبی در تهران در سال ١٣٤٦ کره شـمالی را در ایجـاد روابـط دیپلماتیـک بـا ایـران بـیش از گذشـته مصمم تر سـاخت .
به همین دلیل بوده است که رسانه های بین المللی اغلب بـه روابـط ایـران و کـره جنـوبی توجهی نداشته ، ولی به ویژه در دو دهه گذشته بر مناسبات ایران و کره شمالی تمرکـز خاصـی داشته اند.
New York: Oxford University Press for the International Institute for Strategic Studies.