چکیده:
هدف این مقاله تحلیل انگیزههای وبلاگنویسان وبلاگهای حوزه علوم اجتماعی از استناد به مقالههای مجلات است تا از این طریق مشخص شود که آیا استنادهای وبلاگی به مقالههای علمی شاخص خوبی از تأثیر اجتماعی پژوهش هستند یا خیر. نمونهای تصادفی ۳۰۰ تایی (از میان ۱۲۳۳ پست) از پستهای وبلاگهای علوم اجتماعی از وبگاه ریسرچ بلاگینگ که در فاصله زمانی ۱ ژانویه ۲۰۱۲ تا ۱۸ جولای ۲۰۱۴ گردآوری و تحلیل محتوا شد. مقولههای مورد استفاده در تحلیل محتوا با استفاده از یک دستهبندی موجود و با ایجاد تغییر در آن به صورت استقرایی تشکیل شدند. در مجموع ۳۰۰ پست، دارای ۴۷۲ استناد بودند که 424 تای آنها مقاله از ۲۶۹ مجله مختلف بودند. شصت و یک مجله (۲۲٫۶۸٪) از کل مجلات مورد ا ستناد متعلق به حوزه علوم اجتماعی بودند و بیشتر مجلات با بسامد بالا، مجلاتی با ضریب تأثیر بالا از حوزه کلی علوم مثل مجله ساینس بودند. هفتاد و پنج درصد همه مجلات تنها یک بار مورد استناد قرار گرفته بودند. سن میانگین مقالههای مورد استناد ۵٫۸ سال بود. پربسامدترین (۱۲٫۶۷٪) انگیزه برای استناد ارائه یک گزارش مفصل بی طرفانه از تحقیق بود. در کل وبلاگهای علوم اجتماعی بیشتر موضوع محور هستند تا مقاله محور؛ به این معنی که تعداد زیادی از پستها صرفاً برای معرفی یک مقاله نوشته نمیشوند بلکه وبلاگنویس در مورد موضوع مورد علاقهاش مینویسد و در این فرایند برای پشتیبانی از استدلال خود به مقالهها نیز استناد میکند. این مقاله نشاندهنده پتانسیل استنادهای وبلاگی به عنوان یکی از شاخصهای آلتمریک و به عنوان واسطهای برای سنجش اثر پژوهش است.
This article aims to analyze motivations behind social sciences blog posts citing journal articles in order to find out whether blog citations of scholarly journal articles are good indicators for the societal impact of research. A random sample of 300 social sciences blog posts (out of 1,233 blog posts) from ResearchBlogging published between 01/01/2012 to 18/06/2014 were subjected to content analysis. An existing categorization scheme was used and modified inductively. The 300 blog posts had 472 references including 424 journal articles from 269 different journals. Sixty-one (22.68%) of all journals cited were from the category of social sciences and most of the journals with high frequency were highly cited general science journals such as PNAS and Science. Seventy-five percent of all journals were referenced only once. The average age of articles cited was 5.8 years. The most frequent (38, 12.67%) motivation was to ‘neutrally presenting details of a study’. Overall, social science blogs were rather subject-oriented than article oriented. This means a considerable number of blog posts were not driven simply by writing about an article, instead bloggers tend to write about their subject of interest and use references to support their argument. The study shows the potential of blog citations as an altmetric measure and as a proxy for assessing the research impact.
خلاصه ماشینی:
com هدف اين مقاله تحليل انگيزه هاي وبلاگ نويسان وبـلاگ هـاي حـوزة علـوم اجتماعي از استناد به مقاله هاي مجلات اسـت تـا از ايـن طريـق مشـخص شـود کـه آيـا استنادهاي وبلاگي به مقاله هاي علمي شاخص خوبي از تأثير اجتماعي پـژوهش هسـتند يـا خيـر.
در کـل ، وبـلاگ هـاي علـوم اجتمـاعي بيشـتر موضوع محور هستند تا مقاله محور؛ به اين معني که تعداد زيادي ازُ پست ها صـرفاً بـراي معرفي يک مقاله نوشته نمي شوند، بلکه وبلاگ نويس در مورد موضوع مورد علاقـه اش مي نويسد و در اين فرايند براي پشتيباني از استدلال خود به مقاله ها نيز اسـتناد مـي کنـد.
همچنين ، چارچوب هاي متعددي براي سـنجش اثـر پژوهش به ويژه در حوزة سلامت توسعه يافته است (بـراي مـروري بـر آنهـا نگـاه کنيـد بـه جمالي مهموئي ١٣٩٢؛ Marjanovic, Hanney, and ;٢٠٠٨ Brutscher, Wooding, and Grant ٢٠٠٩ Wooding).
Priem et al ٢٠١٢ Piwowar, and Hemminger) در وبــلاگ هــا بــه عنــوان يــک شــاخص آلتمريــک پرداخته اند، اما مقاله هاي کمي به بافت يـا زمينـه اي توجـه کـرده انـد کـه مقالـه اي در يـک وبلاگ مورد استناد قرار مي گيرد.
در اين راستا، هدف اين مقاله کشف انگيزه هاي وبلاگ نويسـانِ وبـلاگ هـاي حـوزة علوم اجتماعي از استناد به مقاله هاي مجلات است تا از ايـن طريـق مشـخص شـود کـه آيـا استنادهاي وبلاگي به مقاله هاي علمي ، شاخص خوبي از تأثير اجتماعي پـژوهش هسـتند يـا نه .
تحقيق ديگري از تحليل محتواي وبلاگ هاي سلامت براي شناخت انگيزه هاي استناد بـه مقالـه در وبـلاگ هـا اسـتفاده کـرد (٢٠١٤ Shema, Bar-Ilan, and Thelwal).