چکیده:
رمان«چراغ ها را من خاموش می کنم»نخستین رمان زویا پیرزاد، نویسنده ارمنی تبار ایرانی
است که از دیدگا ههای مختلفی مورد توجه منتقدان و صاحب نظران ادبی قرار گرفته
است. در این رمان راوی، کلاریس آیوازیان که شخصیت اصلی داستان است، ماجرای
زندگی خود را در دوران زندگی و اقامتش در محله بوارده آبادان بیان می کند. روایت
این داستان براساس دیدگاه روایت شناسی ژرار ژنت بررسی و تحلیل می شود. ژرار ژنت
سه محور اصلی برای تحلیل رمان و روایت ارائه م یکند که عبارتند از: صدای روایت،
زمان روایت و کانون یسازی که هر کدام از این سه محور خود به بخش های کوچکتری
تقسیم می شوند.
زویا پیرزاد در این رمان راوی را در جایگاه شخصیت اصلی داستان و در بطن روایت
قرار داده است. راوی داستان راوی درون رویدادی است که رویدادها و حوادث داستان را
در زمان گذشته بیان می کند. زمان روایتگری در رمان، روایتگری پسارویداد است؛ نوعی
از روایتگری که در آن شخص راوی حوادثی را که در گذشته رخ داده است، اکنون در
زمان حال بیان می کند.
در رمان مورد بحث به سبب اینکه راوی خود شخصیت اصلی داستان بوده و در بطن
داستان قرار دارد؛ روایتش هم طراز با سطح خود داستان است و بر این اساس سطح روایت
در این رمان سطح درو نداستانی است.
داستان دارای کانون یسازی درونی است و به سبب این که داستان تنها از زبان یک
شخصیت روایت می شود، داستان کانون یسازی درونی ثابت دارد.
خلاصه ماشینی:
ژرار ژنت ســه محور اصلي براي تحليل رمان و روايت ارائه مي کند که عبارتند از: صداي روايت ، زمان روايت و کانوني سازي که هر کدام از اين سه محور خود به بخش هاي کوچک تري تقسيم مي شوند.
(پاينده ، ٢١٦:١٣٩٧) ب ) راوي درون رويداد: راوي اســت که درون جهان داســتان حضــور دارد و يکي از شــخصيت هاي داستان است و مشاهداتش را بيان مي کند.
در اين حالت ، روايتگري چنين شــخصيتي درون داستاني است (عمل روايت کردن ، هم سطح با داستان اصلي قرار دارد يا به تعبيري ديگر، راوي زيرداســتان در سطحي هم طراز با خود داستان اســت )؛ اما داستان ثانوي اي که اين شخصيت براي شخصيتي ديگر تعريف مي کند، يک لايه پايين تر از داســتان اصلي قرار دارد؛ بنابراين زيرداســتاني محسوب مي شود.
(پاينده ، ١٣٩٧: ٢١٩ـ ٢١٨) در رمان مورد بحث به ســبب اينکه راوي خود شــخصيت اصلي داستان بوده و در بطن داســتان قرار دارد؛ روايتش هم طراز با ســطح خود داستان اســت و بر اين اساس سطح روايت در اين رمان سطح درون داستاني است ؛ اما نکته مهمي که در اين رمان وجود دارد، اين اســت که راوي گاهي اوقات در داستان از گفتگوهاي شخصيت هاي مختلف داستان صحبت مي کند، گفتگوهايي که در آن ها يکي از شــخصيت ها براي شخصيت هاي ديگر داســتاني را نقل مي کند؛ براي نمونه در بخشي از رمان آمده است : «شوهر که کرد، رفت هندوستان و چند سال بعد با پسرش برگشت جلفا.