چکیده:
داستان «دژ هوشربا» یا «قلعۀ ذات الصور» داستانی است که مولانا آن را با محوریت سفر سه شهزاده برای دیدار دختر شاه چین به نظم میکشد. الگوی کنشگرای گرماس با نگرشی جامع میتواند نقش هر یک از شخصیتهای این داستان را به دقت در سه محورِ میل و انتقال و قدرت به نمایش بگذارد. موضوع اصلی این داستان عشقورزیدن شاهزادگان به دختر شاه چین و تلاش آنها برای رسیدن به اوست. در محور میل، کنشگران اصلی سه شهزاده هستند و آنچه باعث میشود شاهزادگان تلاش کنند تا به این هدف نائل شوند، دلدادگی و تسخیر شدن چشم و دلشان است. در محور انتقال، سخن پدر شهزادگان، مایۀ ترغیب سه شهزاده برای رفتن بـه قلعه است. در محور قدرت، اولین یاریگر شاهزادگان، نیـروی عشق و مهمتـرین بازدارنـدهها عقل محوری بهجای عشقورزی و خودخواهی و خودپسندی است.
The story " the stuning castle" or also called " Ghalchr('39')e Zatosoor" starts from the 3582nd couplet of the sixth part of Masnavi Manavi. Moulana composes the verse through 1293 couplets to portrait the story of three princes who take the journey to see the daughature of Chinachr('39')s king. This seemingly unfinished story which has appeared with a little difference in the articles of Shams Tabrizi can be considered as the extreme limit of Moulanachr('39')s thoughts and his bearing. This story will analyze and assess this narrative from the viewpoint of characterization and its various themes. The instrument to analyze this narrative, Greimas actantial model, can assess the characters and the story lines around three axes namely, "desire", "transmission"and "power". The value object and main purpose of the narrative is the "lovemaking and consummating the daughter of Chinachr('39')s king". What makes the princes try hard to attain this aim is "their love and the fall of their eyes and hearts" for the carven image on the wall of the castle. On the "transmission" axis, "the talks of princeschr('39') father" is the main reason to persuade them to go to the castle and to see the portraite of kingchr('39')s daughter; then after meeting her they have benefited from her love and passion. On the "power" axis, the first protagonist of these princes is the "love power", and their main antagonist is " rationalism instead of love" and "selfishness, arrogance and egotism" which leads them toward fatality.
خلاصه ماشینی:
اساسیترین پرسش های این پژوهش را میتوان در سوالات ذیل خلاصه کرد: آیا الگوی کنش گرای گرماس در تحلیل و شناسایی شخصیت های داستان دژ هـوش ربـا قابـل بررسـی است ؟ در این داستان ، در صورت انطباق الگوی گرماس ، کنش گران اصلی و دیگر جنبه های مرتبط با کنش گران اصلی چگونه هستند؟ آیا بر مبنای الگوی گرماس ، این داسـتان بـر سـه محور میل و انتقال و قدرت قابل تطبیق و بررسی است ؟ ١-٢- پیشینۀ پژوهش از تحلیل و بررسیهای صورت گرفته در مثنوی معنوی از منظر ساختارگرایی مـیتـوان به مقاله «داستان پردازی و شخصـیت پـردازی مولـوی در مثنـوی معنـوی» بـه قلـم علیرضـا شوهانی اشاره کرد؛ نویسنده در این مقاله تلاش مـیکنـد شـیوه هـای شخصـیت پـروری و شخصیت نگاری در مثنوی را در ابعاد مختلف شناسایی و معرفی کند.
چـون شـدند از منـعَ نهـیش گـرم تـر ســـوی آن قلعـــه برآورنـــد سَـــر (همان :٣٧٠١) ٢-٧- محور انتقال بر اساس فرستنده و گیرنده در این داستان ، تصویر حک شده بر دیوار قلعه و در اصل عشق به دختر پادشاه چین ، عامل حرکت کنشگران اصلی روایت – شاهزادگان - است ؛ لذا فرستندة اصلی، مرتبط با هدف اصلی است .
عـلاوه بـر ایـن پادشـاه (پـدر شهزادگان ) هرچند دو فرزند خود را در ایـن روایـت از دسـت داده اسـت امـا خـود ذینفـع روایت است چرا که در مسیر عشق ورزی آنان عامل فرستنده و ترغیـب بـوده اسـت ؛ پـس پادشاه چین و پدر شهزادگان ذینفع های فرعی مرتبط با هدف اصلی هسـتند.