چکیده:
ایران در قرن نوزدهم و بهویژه مقارن با دورۀ قاجاریه، دچار تغییرهایی عمده در مرزهای سرزمینی خود شد. بخشی مهم از این تغییر مرزها ناشی از سیاستهای ژئوپلیتیک بریتانیا و روسیه در غرب آسیا بود. در این پژوهش کوشش شده است با مراجعه به مستندات تاریخی و تبیین آنها از منظر ژئوپلیتیک، علل تحولات مرزهای سرزمینی ایران در دورۀ قاجاریه و در قالب رقابتهای قلمروخواهانۀ روسیه و انگلیس تبیین گردد. در مرحلۀ نخست، مفهوم ژئوپلیتیک و بستر مفهومی آن در تحلیل فرایندهای قلمروخواهانه میان کشورها و امپراتوریها بیان شده است، سپس با مطالعۀ تطبیقی ساخت مرزهای سرزمینی ایران با مقتضیات علم ژئوپلیتیک، چگونگی شکلگیری سیاست خارجی این دو امپراتوری در رابطه با مرزهای سرزمینی ایران تبیین شده است. تحولات مربوط به انتزاع مرزهای سرزمینی ایران در دورۀ قاجاریه بر خلاف گذشته نه در قالب تعارضهای ژئوپلیتیک ایران با کشورهای همسایه بلکه در چهارچوب رقابتهای ژئوپلیتیک روسیه و انگلیس تبلور یافت. رقابت ژئوپلیتیک میان روسیه و انگلیس در عصر قاجاریه در جهت حفظ امنیت مستعمرهها، دسترسی به آبهای خلیجفارس و کنترل دسترسی به ذخایر نفت بود. پیامد این رقابت، جدایی مناطقی از آسیای مرکزی، قفقاز و افغانستان از قلمرو سرزمینی ایران، تعیین حدود مرزهای ایران در سیستان و بلوچستان و استقلال تدریجی شیوخ حاشیۀ جنوبی خلیجفارس از ایران بود؛ بنابراین در این بستر زمانی، مؤثرترین عامل در شکلگیری فرایند تحدید حدود سرزمینی ایران، موقعیت جغرافیایی حائل سرزمین ایران میان قلمرو مورد رقابت بریتانیا و روسیه بود.
خلاصه ماشینی:
با شکل گيري عصر اسـتعمار و قلمروخـواهي قـدرت هـاي اروپـايي در خارج از اين قاره ، از جمله در غرب آسيا، دوره اي از تحولات سرزميني در جغرافياي سياسـي ايران به وقوع پيوست که در ضمن آن بخش هايي وسيع از سرزمين ايـران در نتيجـۀ رقابـت قدرت هاي استعماري به ويژه انگليس و روسيه از کشور جدا گرديد و از اين رو، از اين قرن در تاريخ ايران به عنوان قرن تجزيۀ بزرگ ياد ميشود.
در چهارچوب انگارٔە ژئوپليتيک ، سطح رفتار هر کشـوري در صـحنۀ بـين الملـل و ميـزان اولويت آن کشور در تفکرات ساير کشورها، متأثر از ظرفيت هاي ناشي از موقعيت جغرافيـايي است ، به طوري که حکومت ها و بازيگران سياسي براي تصرف فرصت ها و مقـدورهاي موجـود در مکان ها و فضاهاي جغرافيايي به رقابت ميپردازند و سعي ميکنند نفوذ خود را در فضـاي قدرت آفرين توسعه دهند و اين گونه فضـاها را بـه قلمـروي نفـوذ خـود بيفزاينـد و بـرعکس ، رقيبان را از اين گونه فضاها بيرون برانند، ضمن اينکه ژئوپليتيک ، سياست خارجي کشـورها را با توجه به داشته هاي طبيعي، انسان ساخت و موقعيت جغرافيايي، به صـورت خـرد و انتزاعـي تعيين مينمايد (اطاعت ، ١٣٨٥: ١٦)؛ بنابراين ژئوپليتيـک در حيطـۀ روابـط بـين الملـل بـه مطالعۀ فرصت ها و ابزارهاي جغرافيايي رقابـت آميـز مـيپـردازد و کارکردهـاي مکـان و فضـاي جغرافيايي را در شکل دهي به فرايندهاي کنش و واکنش در صحنۀ سياست بـين الملـل تبيـين ٩٢ ميکند (١٣٧ :٢٠١٥ ,Germond).