چکیده:
این نوشتار در صدد تبیین، تحلیل و نقد مفهوم تعلیل است. در بررسی مفهوم تعلیل چهار دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول پذیرش مفهوم به نحو کلی است که به دلیل اجماع و ظهور جمله در انحصاری بودن علت و بازگشت جمله تعلیلیه به جمله شرطیه تمسک شده است. دیدگاه دوم عدم پذیرش مفهوم به نحو کلی است که برای اثبات این ادعا به بازگشت تعلیل به لقب یا وصف استدلال شده است؛ و نیز عدم ظهور علت در انحصار ابتلای به تعارض نیز به عنوان دلیل دیگر ذکر شده است. دیدگاه سوم تفصیل منسوب به شیخ انصاری رحمه الله است که بین تعمیم و تخصیص فارقی بیان نموده و مفهوم را با تفصیل خاص خود میپذیریند و قول چهارم پذیرش مفهوم فی الجمله میباشد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به این نتیجه میرسد که نظر صحیح، مفهوم فی الجملۀ داشتن برخی از تعلیل هاست، از این رو تعلیل ظهوری در مفهوم بالجملۀ نخواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
شيخ انصاري؛ در بحث مفهوم وصف ، تفصيل بين وصفي را که علت باشد با وصفي را که علت نباشد، به مرحوم علامه نسبت داده و بر اين مطلب استدلال کرده به اينکه اگر مفهوم نداشته باشد، ثبوت معلول بدون علت يا خروج وصف از عليت لازم ميآيد؛ زيرا ثبوت حکم با عدم علتي که ذکر شده ، دليل ديگري ميخواهد که ثابت کند علت منحصره نيست در حالي که لفظ در انحصار ظهور دارد (البته ايشان در نهايت ميگويد: وصفي که در عليت ظهور دارد، در انحصار ظهوري ندارد) (کلانتري، ١٣٨٣، ج ٢، ص ٩١؛ براي اطلاع و توضيح بيشتر ر.
بايد توجه داشت که مفهوم ، في الجمله وجود دارد و نميتوان آن را انکار کرد؛ پس در مثال «أکرم زيدا لأنه عالم » ممکن است وجوب اکرام در برخي از حالات عالم نبودن نيز وجود داشته باشد؛ ولي اين خطاب دلالت ميکند بر اينکه وجوب اکرام در همه حالات عالم نبودن وجود ندارد؛ وگرنه تعليل به عالم بودن عرفا لغو ميگردد (هاشمي شاهرودي، ١٤٠٨، ج ٢، ص ٢٠٣).
دليل چهارم : عدم ظهور علت در انحصار مرحوم شيخ محمدتقي اصفهاني از غزالي نقل ميکند که ميگويد: «از انتفاي علت ، انتفاي معلول لازم نميآيد؛ زيرا ممکن است آن معلول ، علت ديگري نيز داشته باشد و در اين جهت ، بين علل شرعي و عقلي فرقي نيست ؛ مثلا اينکه زنا علت مهدور بودن خون است / منافاتي ندارد که ارتداد نيز علت آن باشد، همان طور که خورشيد علت گرمي آب است و آتش نيز اين گونه است » (حائري اصفهاني، ١٤٢٩، ج ٢، ص ٥٩٤).