چکیده:
از رویدادهای مهم تاریخ صدر اسلام مسیله حکمیت در جنگ صفین بود، که پس از بر سر نیزه کردن قرآن توسط سپاه معاویه، سپاه امیرمومنان علی علیه السلام تسلیم شده و حکمیت را بر آن حضرت تحمیل کردند. در اینکه محور مذاکرات حکمین چه بود؟ تاریخنویسان جواب قاطعی ندادهاند. در این بین روایتی در کتابهای روایی و تاریخی آمده که موید «تعیین خلیفه» در حکمیت است؛ ولی امیرمومنان علی علیه السلام نتیجه حکمیت را نپذیرفتند. این مقاله با هدف بررسی ادله روایی و تاریخی با روش توصیفی تحلیلی و ابزار تحقیق کتابخانهای نتیجه میگیرد که روایت از جهت سند به دلیل مرسله بودن، و از جهت متن به دلیل اضطراب، ضعیف است و ادله تاریخی نیز به جهت انحصار در چند منبع و تعارض با متن صلحنامه حکمیت که سخنی از تعیین خلیفه به میان نیامده، از اعتبار ساقط است. بنابراین محور مذاکرات حکمین منحصر در مسایل اختلافی بین امیرمومنان علی علیه السلام و معاویه، بجز تعیین خلافت میشود.
One of the important events in the history of early Islam was the issue of arbitration in the battle of Siffin, when Mu'awiya puts copies of the Qur'an on spears and the army of Imam Ali the Commander of the Faithful (PBUH) surrendered to the enemies and imposed arbitration on Imam. Historians have not given a definitive answer to the details of the negotiations. In the meantime, there is a narration in narrative and historical books that confirms the "appointment of the caliph" in arbitration, but Imam Ali the Commander of the Faithful (PBUH) did not accept the result of the arbitration. Using an analytical-descriptive and deskresearch method and examining narrative and historical evidences, this article concluded that the narration is "mursal" in terms of the chain of narrators and "muḍṭarib" in terms of transcriptions and thus is considered as a weak narration. Also, historical evidences are invalid due to the limited resources and conflict with the text of the arbitration agreement, which does not mention the appointment of the caliph. Therefore, the focus of arbitration negotiations is limited to the issues between Imam Ali the Commander of the Faithful (PBUH) and Mu'awiya, not the determination of the caliph.
خلاصه ماشینی:
ولی درکتابهای روایی و تاریخی مطالبی وجود دارد که گفته میشود محور مذاکرات، «تعیین خلیفه» بود؛ یعنی حکمین باید از میان امام علی علیه السلام و معاویه، یکی را برای خلافت تعیین، و دیگری را عزل میکردند.
ولی این نظر با یک مشکل مواجه است، و آن اینکه اگر حکمین حق داشتند که در مورد تعیین خلیفه نظر بدهند و براساس متن صلحنامه هر حکمی که داوران کردند، باید پذیرفته میشد؛ چرا امام علی علیه السلام نتیجه مذاکره و حکم حکمین را نپذیرفتند؟ حال با توجه به ابهاماتی که در این جریان تاریخی وجود دارد، سؤال این است که آیا ادلۀ روایی و تاریخی مؤید تعیین خلیفه در مذاکرات حکمیت صحیح است، یا نه؟ کتابهای زیادی در زمینه تاریخ زندگانی اميرمؤمنان علي علیه السلام از شیعه و اهلسنت نوشته شده است.
در کتاب تاریخ یعقوبی چهار اشکال از خوارج بر امام علی علیه السلام آورده؛ اول آنکه چرا عنوان امیرالمؤمنین را حذف کرد؟ دوم اینکه چرا ما را به زور شمشیر به جنگ وادار نکرد؟ سوم اینکه چرا حکم قرار داد؟ و چهارم اینکه گمان میبرد که وصی پیامبر است، ولی وصایت را ضایع کرد؟ (یعقوبی، بيتا، ج2، ص192).
نتیجه اینکه محور مذاکرات مربوط به همان مسائلی میشود که مورد اختلاف بین امام علی علیه السلام و معاویه بود که مهمترین اختلاف، قتل عثمان بود، که آیا مظلوم کشته شده یا نه؟ آیا معاویه حق خونخواهی دارد یانه؟ مسئلۀ اختلافی هرچه که باشد، شامل تعیین خلیفه نمیشود (محمدی ریشهری، 1397، ص407).