چکیده:
مقاله حاضر در پی آن است تا مسیله عصمت انبیاء را از منظر ابن ابیجمهور احسایی تبیین و دیدگاه این متفکر بزرگ امامیه را در این راستا تشریح کند. ابن ابیجمهور احسایی (۸۳۸۹۱۲ق) بهعنوان شخصیتی که جایگاه مهمی در مسیر ادغام شاخههای مختلف نظری در سایه تعالیم امامی دارد، بر مبنای دیدگاه جمعگرای خود در زمینه منابع معرفتی، با ایجاد هماهنگی و همخوانی میان سه رویکرد کلامی، حکمی و عرفانی، عصمت نبی را اثبات میکند. ابتدا از منظر کلامی، با ارایه تقریری از نظریه لطف، سپس از دیدگاه حکمت الهی، با بهرهگیری از نظریه عنایت و در نهایت از نظرگاه عرفان اسلامی و از مجرای مقام خلیفگی انسان کامل و مفهوم اعتدال، ضرورت عصمت نبی و گستره آن را اثبات کرده است. از امتیازات دیدگاه ایشان نسبت به پیشینیان آن است که علاوه بر تاکید بر منصب ظاهری پیامبر و مقام رسالت، از منظر جایگاه باطنی وی در عالم و ضرورت وجودی او (انسان کامل) به مسیله عصمت پرداخته است.
This paper seeks to discuss the issue of the infallibility of the prophets from the perspective of Ibn Abi Jumhur al-Ahsa'i, one of the great Imami thinkers. Creating harmony between the three theological, philosophical and mystical approaches, Ibn Abi Jumhur al-Ahsa'i (838-912AH), as a person who has an important status in merging different theoretical branches in the shadow of Imami teachings, has proved the infallibility of the prophet based on his collectivist view of epistemic sources. Presenting a commentary on the theory of divine Grace from a theological point of view, taking benefit of the theory of divine Providence with a philosophical approach and finally, paying attention to the status of the caliphatehood of the perfect man and the concept of moderation in Islamic mysticism, he has proved the necessity and the scope of the infallibility of the Prophet. In addition to his emphasis on the apparent position of the prophet and the position of mission, one of the advantages of his view over his predecessors is that he has dealt with the issue of infallibility from the perspective of the inner position of the prophet in the universe and the necessity of his existence (perfect man).
خلاصه ماشینی:
ابتدا از منظر کلامي، با ارائه تقريري از نظريه لطف، سپس از ديدگاه حکمت الهي، با بهرهگیری از نظريه عنايت و در نهايت از نظرگاه عرفان اسلامي و از مجراي مقام خليفگي انسان کامل و مفهوم اعتدال، ضرورت عصمت نبي و گستره آن را اثبات کرده است.
اين نوشتار در پي آن است تا با مراجعه به آثار ابن ابيجمهور احسائي، بهويژه کتاب مجلي مرآة المنجي بهعنوان شخصيتي که در اکثر مسائل کلامي سعي در جمع ميان آراء متکلمان با حکما و عارفان اسلامي دارد، ديدگاه وي را در مسئله عصمت نبي تبيين کرده و ادله ايشان را مورد مداقه قرار دهد و در نهايت نشان دهد که آيا احسائي توانسته است در مسئله عصمت ميان حکمت، کلام و عرفان جمع کند يا خير؟ بدين منظور، پس از بيان ماهيت عصمت و گستره آن و اشاره اجمالي به تعريف نبوت از منظر احسائی، به بررسي ادله ايشان بر اثبات عصمت نبی ميپردازيم.
ابن ابيجمهور به وجود نزاع ميان مذاهب مختلف اسلامي در شرط بودن یا عدم شرط بودن عصمت براي نبي و اينکه اکثريت به مشروط بودن نبوت بر عصمت، تنها بعد از بعثت قائل هستند، اشاره کرده است.
ابن ابيجمهور با کمک رویکرد و نگرش عرفانی خویش، با تکیه بر جایگاه باطنی پیامبر در عالم و مقام جانشینی او از خداوند، به ذکر دليل براي اثبات ضرورت عصمت در همه اوقات (قبل و بعد از بعثت) پرداخته است.