چکیده:
فعل، از واقع شدن کاری یا بروز حالتی» در زمانهای گذشته» حال و آینده بحث میکند
و یکی از پیچیدهترین مباحث دستوری زبان فارسی است. کلمات و افعال در محور انتخایی»
گاه در معنی اصلی و گاه در معانی فرعی خود به کار میروند و در ارتباط با محور همنشینی،
معانی فرعی و اصلی آنها آشکار میشود؛ این موضوع بیان گر این است که در زبان فارسی،
معانی میتوانند توسط کلمات مختلف بیانشوند؛ وجود معنای واحد در چندین کلمه در
بافت خاصی هممعنایی نام دارد؛ بنابراین شاعران و نویسندگان زبان فارسی از چندین فعل
متفاوت برای بیان یک معنای واحد سود میجوید. با وجود گستردگی دایرۀ لغات، زبان
فارسی هیچیک از این افعال را پس نمیزند؛ بلکه به نویسندگان اجازهمیدهد تا تعابیر نوینی
خلق کنند و بنابر نظریة فرمالیستها، باعث مکث در روانی و فورگراندیگ در آثار شوند.
پژوهش حاضر با روش تحلیل- توصیفی و استفاده از منابع کتابخانهای، هممعنایی برخی
افعال موجود در متن داستان خسرو و شیرین نظامی را با توجه به معنی افعال ثبت شده در
لغتنامه دهخداء بررسیمیکند. حاصل پژوهش نشانمیدهد که ترادف تام بین افعال هممعنا
وجود ندارد و اگر وجود داشتهباشد به ندرت دیدهمیشود. بین افعال هممعنی زبان فارسی در
صورت حضور در بافتهای خاص هممعنایی نسبی و تقریبی حاکم است. از تطبیق افعال ذکر
شده با معانی آنها در لغتنامه دهخدا مشهود میشود که معانی ضمنی برخی از افعال در این
فرهنگ وجود ندارد و این معانی میتوانند جزء معنای این افعال قرار گیرند.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله هـم معنـايي افعال با رويکرد شناختي و طرح واره هاي تصوري بررسي شده است و سعي دارد به اين پرسش پاسخ دهد که چرا زبان فارسي با وجود هم معنايي افعال ، اين افعال را پس نميزند و همواره از آن ها استفاده ميکند و آيا شناخت انسان از جهان اطراف خود، در بروز هم معنايي نقش دارد؟ پيشينۀ پژوهش با موضوع جستار حاضر، تاکنون مقالـه و پايـان نامـه و کتـابي نوشـته نشـده اسـت ؛ و بيشـتر مقالات معنيشناسي، در حوزة پندمعنايي افعال نوشته شده است ؛ اما در زمينۀ هم معنـايي افعـال نيز پژوهش هاي صورت گرفته است که در ذيل به اهمّ آن ها ميپردازيم : در سال ١٣٩٤، خانم سپيده عبدالکريمي مقاله اي با عنوان «بررسـي انـواع هـم معنـايي ميـان فعل هاي سادة فارسي و متناظر صوري - معنايي مرکب آن ها»، نوشـته اسـت کـه در ايـن مقالـه انواع فعل فارسي را تعريف کرده است و به هم معنايي افعال سادة فارسي با متناظرهاي صـوري مرکب آن ها پرداخته است .
با توجه به معناي فعل گذاردن در فرهنگ هاي لغت ، هم نشيني بـا کلمـات ديگـر در بافـت جمله مشهود است که در ابيات مذکور اين فعل به معني طـيکـردن و سـپريکـردن ، بـه کـار رفته است و نسبت به فعل بريدن و خوردن ، در نزديکي بيشتري به معني سپريکردن است ؛ امـا با قطعّيت نميتوان گفت که اين افعال در هم معنايي تام هستند؛ زيرا همان طور که در لغت نامه - ها مشاهده ميشود، فعل گذاردن معاني ديگـري نيـز دارد و فقـط در ايـن بافـت خـاص معنـي سپريکردن به خود گرفته است ؛ بنابر اين هـم معنـايي نتيجـۀ چنـدمعنايي واژگـان اسـت ؛ زيـرا چندمعنايي فعل ، در بافت هاي مختلف کـلام ، موجـب مـيشـود کـه گـاه واژه هـا در بعـدهاي مفهومي يکساني قرار بگيرند و معني واحدي را القاء کنند.