چکیده:
موضوع مقاله حاضر بررسی معانی فعل زدن در دیوان حافظ است که در فهم درست ابیات و اندیشــه حافظ نقش به سزایی دارد. برای این منظور، در بخش مبانی نظری پاره هایی از مطالب مربوط به معنیشناســی شناختی و دســتور زبان فارسی ذکر شده است . در بخش بحث و بررسی، مطالب به سه قسمت تقسیم شده است . در بخش اول به معانی فیزیکی و اولیه پنج فعل مورد تحقیق پرداخته شده است . در بخش دوم معانی مختلف و متنوع افعال که از راه انتقال معنایی به دست میآید، آمده است . در بخش سوم نیز اندیشه ها و جهان بینی حافظ با اســتفاده از افعال و ابیات مربوط به بحث گذاشته شده است . بررسیها همراه با ابیات دیوان حافظ و اســتفاده از شــروح معتبر دیوان خواجه است . نتیجه آن که : حافظ با اســتفاده از امکانات زبان فارسی، خلاقیت و ابتکارات شاعرانه توانسته است از فعل های ساده و محدود از طریق ترکیب واژگان مناسب و مختلف در بافت جمله و همچنین از راه انتقال معنایی، معانی مناسبی را برای ادای مقاصد و مطالب والای خود اراده کند.
خلاصه ماشینی:
.. جام مي مغانه هم با مغان توان زد (همان : ١٢٠): با توجه به واژه هاي «رطل گران » و «جام ، مي » فعل زدن در معني «نوشيدن » است و نيز فعل «زدن » در صفحات (١٤٢، ١٤٣، ١٥٨، ٢٤٧، ٢٤٨، ٣٢٦) ديوان حافظ به همين معني به کار رفته است (خرمشاهي، ١٣٧٢: ٦١٠؛ اميري، ١٣٩٢: ٥٢١؛ سودي، ١٣٨٧: ٧٦٤).
.. وز دور بوسه بر رخ مهتاب ميزدم (همان : ٢٤٨): با توجه به توالي خطي واژه هاي «آب ، نقش » و «بوســه ، رخ ، مهتاب » معني فعل «زدن » در اثر انتقال معنايي به معني کنايي «کار بيهوده کردن » آمده است ؛ فعل «زدن » در صص ٣١٠، ٦٩ ديوان حافظ نيز به همين معني به کار رفته است (خرمشاهي، ١٣٧٢: ٩٣٤، ٩٣٥؛ اميري، ١٣٩٢: ١٠٤٩؛ سودي، ١٤٦٩، ١٤٧٠).
.. (حافظ ، ١٣٧٨: ١٣): با توجه به ترکيب واژه هاي «راه ، دل ، چشــم خماري» با فعل «زدن » به صورت توالي خطي، اين فعل به معني «متوجه ساختن » آمده است (خرمشاهي، ١٣٧٢: ١٦٦؛ اميري، ١٣٩٢: ٧٨؛ سودي، ١٣٨٧: ١٢٩).
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم // بــر کارگاه ديدة بيخواب ميزدم (حافظ ، ١٣٧٨: ٢٤٨): با توجه به همنشيني واژه هاي «نقش ، ديده بيخواب » با واژة «زدن »، لايۀ دوم معنايي فعل زدن که «مجسم کردن » است ، مشخص ميشود (اميري، ١٣٩٢: ١٠٥٠؛ سودي، .
.. (حافظ ، ١٣٧٨: ٢٣٢): با توجه به واژه هاي «ره ، دختر رز، عقل » فرآيند انتقال معنايي از معني اوليۀ فعل «زدن » به «ضايع کردن » صورت گرفته است (سودي، ١٣٨٧: ١٣٩٤-١٣٩٥؛ خرمشاهي، ١٣٧٢: ٩٠٠؛ اميري، ١٣٩٢: ٩٨٧).