چکیده:
روضة الصفا، تألیف محمد بن خاوندشاه مشهور به میرخواند، از مشهورترین تاریخهای عمومی فارسی است که بارها به چاپ رسیده است. میرخواند در نگارش این اثر از منابع بسیاری بهره برده که غالباً به نام آنها تصریح و عین عبارات آنها را نقل کرده است. یکی از منابع میرخواند در نگارش بخش ایران پیش از اسلام، کتاب اغراض السیاسۀ ظهیری سمرقندی است که به رغم نقل عبارات معتنابهی از آن، بر خلاف رویۀ کلی میرخواند، به نام آن کتاب اشاره نشده است. در این مقاله، با نقل عبارات یکسانی از هر دو اثر، این مدعا اثبات و در مواردی اغلاط روضة الصفا تصحیح شده است.
The Rowzat al-Safa, written by Mohammad b. Khavandshah known as Mir Khwand, is one the most celebrated Persian books on general history, and has been reprinted numerous times. In writing this book, Mir Khwand has availed himself of many sources, often specifying their names and quoting the exact wording therefrom. One of his sources in writing the section on the pre-Islamic Iran is the Aghraz al-Siyasat by Zahiri of Samarqand. Despite quoting from this book quite often, Mir Khwand, contrary to his usual practice, has made no mention of its name.In this article, by citing the same sentences from both works, the above assertion is substantiated and, in certain cases, the Rowzat al-Safa’ errors are corrected.
خلاصه ماشینی:
یکی از این منابع که در نگارش قسم اوّل کتاب (بخش ایران پیش از اسلام)، در موارد متعددی از آن استفاده شده، اغراض السیاسة اثر ظهیری سمرقندی است که برخلاف رویۀ کلی میرخواند به نام آن هیچ اشارتی نرفته است.
(مایل هروی، 1369: 263) بر اساس این قاعدۀ روششناختی در تصحیح، نگارنده در این مقاله ضمن نشان دادن پارهای از اقتباسها و برداشتهای متعدد میرخواند از اغراض السیاسة، با مقابلۀ عبارات اقتباسی روضة الصفا با اصل آنها در اغراض السیاسة، شماری از لغزشهای راهیافته به بخش ایران پیش از اسلامِ کتاب روضة الصفا، مصحَّح جمشید کیانفر (چاپ 1380) و روضة الصفا با مقدمۀ عباس پرویز (چاپ 1338) را اصلاح میکند.
(میرخواند، 1380: 2/665) با مقابلۀ بندهای این دو اثر میتوان گفت که ضبط «اختران» بر «اقران» ترجیح دارد؛ همچنین با توجه به ترجمۀ فارسی، صورت درست عبارت عربی، مطابق ضبط اغراض السیاسة و تاریخ معجم، «بناء کل ملک علی قدر خطره و همّته» بوده است (ظهیری سمرقندی، 1349: 43؛ حسینی قزوینی، 1383: 204).
در پایان در پاسخ به این شبهۀ مقدّر که ممکن است میرخواند عبارات و بندهای یادشده را از متون تاریخی دیگر رونویسی کرده باشد و نه از اغراض السیاسة، باید گفت که، مثلاً، سخن شاپور ذوالاکتاف و ترجمه و شرح آن با درازایی که دارد در هیچ یک از کتب تاریخی فارسی که پیش از روضة الصفا تألیف شده و دربرگیرندۀ تاریخ ایران پیش از اسلاماند، مانند تاریخنامۀ طبری (طبری، 1389)، تاریخ معجم (حسینی قزوینی، 1383)، جامع التواریخ (رشیدالدین فضلالله همدانی، 1392)، تاریخ بناکتی (بناکتی، 1348)، طبقات ناصری (سراج جوزجانی، 1389)، تاریخ گردیزی (گردیزی، 1363) و تاریخ حافظ ابرو نیامده است و تنها در اغراض السیاسة دیده میشود.