چکیده:
در سدة دهم هجری، هند و ایران تحت حکومت دو خاندان برجسته صفویان و گورکانیان به قدرتهای بزرگی تبدیل شدند. اوج قدرت صفویان در ایران با شکوه قدرت گورکانیان در هند همزمان، و این همزمانی، به ایجاد ارتباطات میان دو کشور منجر شد. ظهور سبک نقاشی مخصوص هندی که بهسبب مهاجرت نقاشان ایرانی به هند به وجود آمد، در تاریخ هنر هند اسلامی بسیار مهم است. در این برهه تاریخی در هند، مینیاتور سخت مورد توجه بوده و با درخشش خاصی جلوهگر شده است. اولین آثار هندی در این زمینه بهطورکلی برگرفته از آثار ایرانی عصر صفویه بود که علاوهبر تفاسیر ادبی، حاوی محتویات جامعهشناختیی و رخدادهای تاریخی این عصر بود. همین امر زمینه تفحص در شاخههای گوناگون این دوره را بر اساس نگارگری به امری ضروری مبدل ساخته است. تصاویر این دوره در دو کشور حاکی از آن است که زنان ایرانی و هندی در این دوره نهتنها بهعنوان رقصنده که در جایگاه نوازنده نیز فعالیت میکردند. با توجه به نگارههای مورد بازبینی، چنین به نظر میرسد که زنان نوازنده جز در مجالس خصوصی ـ که گاه در حضور شخص پادشاه و گاه بهصورت کاملاً زنانه و بدون حضور مردان برگزار میشدند ـ در دیگر اماکن حضور نداشتهاند. همچنین به نظر میرسد نوازندگان زن، تنها در حال نوازندگی سازهای خاصی نشان داده شدهاند که میتواند نشانگر مهارت بیشتر زنان در آن دسته از سازها نسبت به مردان باشد. با اینحال تفاوتهایی نیز در تصاویر مورد استفاده از زنان نوازنده و همچنین سازهایی که مورد استفاده آنان بوده، در دو کشور وجود دارد. در این پژوهش سعی بر آن است که با نگاهی تطبیقی و تحلیلی بر نگارههای دو مکتب ایران و هند به این مهم دست یافت که آیا بانوان نوازنده در دو کشور جایگاهی برابر داشتهاند و تنوع سازهای مورد استفاده آنان به چه صورت بوده است؟ نتایج بهدستآمده از بررسی 20 نگاره از هر مکتب و استفاده از منابع مکتوب بهعنوان شاهد بوده است. این پژوهش با روش تطبیقی و تحلیلی انجام شده و گردآوری اطلاعات آن با روش کتابخانهای-اسنادی صورت گرفته است.
In the tenth century AH, India and Iran became great powers under the rule of two prominent Safavid and Gurkhanid dynasties. The peak of Safavid power in Iran coincided with the glorious power of the Gurkhanids in India, and this coincidence led to the establishment of relations between the two countries. The emergence of a special Indian painting style that arose due to the migration of Iranian painters to India is very important in the history of Islamic Indian art.The images of this period in both countries show that Iranian and Indian women in this period acted not only as dancers but also as musicians. According to the pictures under review, it seems that women musicians were not present in other places except in private gatherings (sometimes in the presence of the king himself and sometimes in a completely feminine manner without the presence of men). . It also seems that female musicians are only shown playing certain instruments, which could indicate that women are more skilled in those instruments than men.In this study, an attempt has been made to take a comparative and analytical look at the drawings of the two schools of Iran and India to find out whether women musicians have an equal position in the two countries and what is the variety of instruments used by them. ?. The results were obtained by examining 20 drawings from each school and using written sources as evidence. This research is a documentary-library with a comparative and analytical method and its data collection method.
خلاصه ماشینی:
سید حسین میثمی در کتاب موسیقی عصر صفوی ( ١٣٨٩)، نـرگس ذاکرجعفـری در کتـاب حیات سازها از سلجوقیان تا صفویه (١٣٩٦)، ایلناز رهبر و هومان اسعدی در مقاله «جایگـاه بانوان موسیقیدان در دوره صفوی با نگاهی بر نگارگری» (١٣٩٠) و نرگس ذاکرجعفـری در مقاله «بررسی سازهای جنگی بر پایه نگاره های ایرانی» (١٣٩٥) بر اساس همـین دیـدگاه بـه به طور خاص به موسیقی دوره صفویه ، نوازندگان و همچنین مراسمی که در آن هـا موسـیقی به کار میرفته است ، با تکیه بر نگارگری پرداخته اند.
٢. روش شناسی پژوهش : در این گروه بررسی ویژگیهای موسیقایی بر مبنای مستندات دیداری از نگاره ها در کنار کتاب ها و رساله های تاریخی قرار میگیرد، از جمله پژوهشگرانی کـه در این دسته به تحقیق پرداخته اند، میتوان به فیلیپ آکرمن در کتـاب سـیری در هنـر ایـران بـا مقاله «ویژگیهای موسیقی ایرانی» (١٣٨٧)، مریم کشمیری در مقاله «مقام نوازندگان در عصر صفوی» (١٣٩٧) و همچنین سارا کلانتری اشاره کرد کـه در پایـان نامـه خـود تحـت عنـوان «حیات موسیقایی در دربار اکبر گورکانی» (١٣٨٥) و مقالات «حیات موسیقایی در دربار بـابر و همایون گورکانی» و «حیات موسیقایی در دربار اکبر گورکانی» ( هردو ١٣٨٦) بـه بررسـی موسیقی بر اساس نگارگری پرداخته است و در کنار آن از نگاشته های تاریخی نیز بـه عنـوان شاهد بهره برده اند.