چکیده:
گرایش به مبدأ هستی و میل به جاودانگی، دغدغۀ همارۀ انسانها بوده است. ادیان آسمانی، ایمان را یگانه راه پاسخ به دو نیادگاه مذکور میدانند. بدون تردید، نگرش متفاوت مذاهب بر مفهوم ایمان موجب پدید آمدن تفسیرهای متفاوت شده است. بدین روی، نه تنها بیان مؤلفههای ادیان یهود، مسیحیت و اسلام از هم متمایز است، بلکه تفسیر فرق مختلف اسلامی از ایمان نیز متفاوت است. بدین سبب، تلاش متخصصان در راستای مفهومسازی درست از این حقیقت، زمینهساز بروز دیدگاههای متفاوت شده است. مسئله پژوهش حاضر مقایسه مراحل تحول ایمان از دیدگاه اسلام و فولر است. روش پژوهش توصیفی و کتابخانهای بوده است. یافتههای تحقیق نشان داد که ادیان ابراهیمی بهخصوص دین اسلام در آیات قرآن کریم ایمان را از سنخ رابطۀ محکم قلبی تلقی میکند و روانشناسان آن را نوعی گرایش درونی به مبدأ هستی میدانند که رشد ذهنی و تکامل در فهم بشری میتواند در تحول آن نقش داشته باشد.
The tendency to the origin of existence and the desire for immortality have always been the concern of human beings. Divine religions consider faith as the only way to respond to these two issues. Undoubtedly, the different views of religions on the concept of faith have led to different interpretations. Thus, not only is the expression of the components of Judaism, Christianity, and Islam different, but also the interpretation of different Islamic sects of faith is different. Because of this, the efforts of experts to properly conceptualize this fact have paved the way for the emergence of different perspectives. The aim of the present study is to compare the stages of the evolution of faith from the perspective of Islam and Fowler. The research method and the technique for gathering data were descriptive and library-based. The findings showed that the Abrahamic religions, especially Islam in the verses of the Holy Quran, consider faith as a kind of strong heart relationship and psychologists consider it as an internal tendency to the origin of the universe that mental growth and evolution in human understanding can play a role in its evolution.
خلاصه ماشینی:
3. نظريههاي غربي در تحول ايمان پيروان اديان ابراهيمي بر اين عقيدهاند که شناخت خداوند از طريق وحي نسبت به ساير مراتب شناخت کاملتر است.
با چنين درک جامعي، ايمان بهعنوان فرايندي مرکزي شناخته ميشود که زيربناي تشکيل اعتقادات، ارزشها و معاني است که به زندگي جهت ميدهد، باعث ايجاد اعتماد بين افراد ميشود، وضعيت فردي و وفاداري اجتماعي را در ارتباط با يک چارچوب مرجع قرار ميدهد و افراد را براي مقابله با Piaget.
Fleck, Ballard & Reilly.
(کارت رايت، 2001: 10) با وجود اين، ميتوان اين مرحله را مبناي تحول ايمان نهايي قرار داد که براساس تحول جسمي و ذهني کودک، نوع ارتباط با والدين و محيط اطراف شکل ميگ > 4 ـ 2.
Offer, Schonert-Reichl, & Boxer.
همچنين، مراحل مختلف تحول ايمان در سنيني که نظريه پياژه پيشنهاد کرده بود، رخ نميدهند بلکه حرکت در طي اين مراحل ممکن است در هر زمان در زندگي فرد بسته به تجربيات، آگاهي و انگيزش باشد.
فولر (1981) بيان کرد تعارض، تحول ايمان را برمي انگيزد که اين مفاهيم با مفهوم پياژه که معتقد بود تعارض باعث ايجاد تغيير در ساختارهاي شناختي ميشود، هماهنگ است.
از نظر وي، اين مرحله در تحول ايمان بسيار تأثيرگذار است.
بر اساس اين، ايمان در اسلام مراتبي دارد و هر چه انسان تلاش کند در جهت خودسازي و تحکيم رابطه خود با خدا به مراتب بالاتر ميرسد و افراد کمي ميتوانند به بالاترين مراتب ايمان برسند و اين مطلب مشابه مرحله نهايي قضاوت اخلاقي کلبرگ است.
W, 1981, Stages of faith: The psychology of human development and the quest for meaning, New York, Harper Collins.