چکیده:
حق تعیین سرنوشت یکی از اساسی ترین حق های حقوق بشری است. در رویکرد حقوق بشری، انسان عاقل، دارای اراده آزاد و ویژگی خودمختاری است و دارای حق تعیین سرنوشت خویش می باشد. مطابق نظریه قدرت موسس نیز حق حاکمیت نسل های یک ملت در تعیین سرنوشت خویش نمی تواند در ساختارهای سیاسی - حقوقی که مخلوق اراده ملت است، محدودشود. در این پژوهش درصدد شناسایی ماهیت حق تعیین سرنوشت در قانون اساسی ایران برآمدیم. در این زمینه به دو دیدگاه رسیدیم: دیدگاه مبتنی بر حاکمیت دین بر اراده سیاسی ملت و دیدگاه مبتنی بر عدم محدودیت اراده ملت در حق تعیین سرنوشت خویش. نظراول با قرائت حقوق بشری از حق تعیین سرنوشت منطبق نبوده و این حق با اتخاذ این نظر صرفا جنبه شکلی می یابد. نظر دوم هرچند در مبنا منطبق با رویکرد حقوق بشری است و حق تعیین سرنوشت را منطبق با قرائت حقوق بشری آن مورد پذیرش قرار می دهد لکن در عمل با توجه به برخی اصول قانون اساسی و ساختار سیاسی ایران با چالش هایی مواجه است که برطرف نمودن آن ضروری می باشد. درغیر این صورت حق تعیین سرنوشت صرفا در لفظ مورد پذیرش قرار گرفته و هیچ اثر عملی نخواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
در اين ديدگاه اراده قدرت موسس بعنوان منبع مشروعيت قانون تلقي ميگردد و فرض بر اين است که اراده اکثريت نمي تواند در تعرض به حقوق اقليت مورد شناسايي قرار گيرد زيرا با اصل خودآييني و خودحاکميتي ، هر فرد به عنوان معياري بي بديل در تشکيل قدرت سياسي خواهد بود.
Hobson, Revolution Representation & the Foundation of Modern Democracy (New York: Sage Press, 2009) at 454.
به عبارت ديگر ملت ايران نحوه حق تعيين سرنوشت خويش را با توجه به تعريف خود از ارزش ها، خير عمومي ، مندرجات قانون اساسي و در چارچوب موازين دين مقدس اسلام انتخاب کرده است و از اين نظر، شباهت هايي هم با حکومت هاي دموکراتيک دارد.
قانون اساسي ايران در اصل پنجاه و ششم در مورد حاکميت مطلق مردم تصريح کرده است ؛ «حاکميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست اما همان خداوند، انسان را بر سرنوشت خويش حاکم ساخته است و هيچکس نمي تواند اين حق الهي را از انسان سلب کند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد.
Rosanvallon, Political Rationalism & Democracy in the 18th & 19th Centuries (New York: Sage Press, 2002) at 695.
اصولا در رويکرد حقوق عمومي، حاکميت بايد پويا بوده و هر نسل از ملت بعنوان قدرت تاسيس کننده مستمر در نظر گرفته شوند در تعيين سرنوشت خويش نمي تواند محدود به ساختار سياسي – حقوقي ايجاد شده توسط نسل پيشين خود باشد.