چکیده:
تحلیل گفتمان، یک گرایش مطالعاتی بینارشتهای است که شاخهی انتقادی آن، بیش از هر چیز بر این امر تأکید میورزد که گفتمان، رابطهای دو سویه با فعالیتهای اجتماعی و مناسبات قدرت دارد؛ بدین صورت که هم به آنها شکل میبخشد، هم تحت تأثیر این مناسبات شکل میگیرد. این رویکرد در متون ادبی نیز، از یک سو به بررسی عوامل درونمتنی میپردازد و از سوی دیگر به بررسی اطلاعات غیرزبانی همچون پیوندهای متن با عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میپردازد. رمان غروب پروانه، اثری است داستانی که به دلیل متمرکز کردن روایت برسبک زندگی زنان در فضای جنگزدهی عراق، از منظر نوع بازنمایی جنسیت، اهمیت ویژهای دارد. بررسی این متن با رویکردگفتمان انتقادی، نشان میدهد که سازوکارهای یک جامعهی مردسالار، چگونه با تولید یک گفتمان ضد زن و با استفاده از تکرار و طبیعی جلوه دادن گزارهها و بنیانهای فکری زنستیز در زندگی روزمره، علاوه بر مردان، بخشی از زنان را نیز به مروّجان و منادیان این فرهنگ تبدیل کرده است.
Discourse Analysis is an Interdisciplinary field of study Which Emphasizes that Discourse has a two-way Relationship with Social Activities and Power Relations, thus they both Shape them and are also Shaped by these Relationships. This Approach in Literary texts, on the one Hand, Examines the Factors within the text and on the other Hand, Examines Non-linguistic Information such as such as Textual Links to Political, Social, and cultural Factors. Butterfly Sunset is a work of Fiction that's Particularly Considerable in terms of gender representation since it focuses on the narrative of women's lives in Iraq's War-torn Space. Examining this Text with a Critical Discourse Approach, Shows how the Mechanisms of a Patriarchal Society had made it Possible to Turn not only Men, but also some Women into Promoters and Preachers of this culture, by Producing an Anti-woman Discourse and Using Repetition and Naturalization of Anti-feminist Propositions and Intellectual Foundations in Daily Life.
خلاصه ماشینی:
بررسي ايدئولوژي جنسيتي و گفتمان جنسيتي آثار ادبي، روشنگر بعدي از زندگي افراد يک جامعه است که نشان ميدهد اغلب نظام هاي جنسيتي، در درون خود داراي يک بخش سلطه گر و يک بخش سلطه پذير هستند؛ بخش سلطه گر که در بيشتر جوامع ، مردان هستند با استفاده از امکانات و قدرتي که نظام سياسي- اجتماعي در اختيار آنان قرار ميدهد، از ثمرات تفوق بر بخش ديگر اجتماع (زنان ) بهره ميبرند.
از سوي ديگر، بدان دليل که «هيچ متني وجود ندارد که خبري محض را به مردم بدهد [و] همه ي متون ، جهت دار و داراي بار ايدئولوژيکي و تفسيري هستند» (آقاگل زاده ، ١٣٨٥) متون ادبي و به ويژه نوع ادبي داستان نيز خالي از ايدئولوژيهاي جنسيتي نخواهند بود، همچنين ، فرارفتن 1- Text 2- Context 3- Context of Situation 4- Critical Discourse Analysis فرم داستان از قالب رئاليسم سبب گرديده است که نويسنده ، خود را «از لزوم گفتن حقايق قابل مشاهده آزادشده » بداند (رابينز، ١٣٨٩) و با استفاده از اين ظرفيت ها و امکانات ، بيش ازپيش بتواند رنج تاريخي زنان را به تصوير بکشد و در جهت رشد و اعتلاي آرمان هايي که نسل از پي نسل ، سرکوب گرديده اند، حرکت کند.
توصيف در سطح توصيف «گفتمان به مثابه ي متن » موردبررسي قرار ميگيرد (قبادي و ديگران ، ١٣٨٨)، بنابراين در اين بخش به بررسي واژگان طبيعي شده در گفتمان زن ستيز و همچنين گزاره هاي تلويحي طبيعي شده ميپردازيم تا نشان دهيم که در رمان غروب پروانه ، رواي داستان به عنوان يک زن ، سعي در نشان دادن چه حقايقي از ديد خود داشته است .