چکیده:
چابهار تنها بندر اقیانوسی ایران، یکی از نقاط کلیدی در حاشیه خلیجفارس و دریای عمان بوده و در کریدور شمال – جنوب جایگاه مهمی دارد. این بندر در مسیر ترانزیتی شرق –غرب قرارگرفته و فوریتهای مختلف اقتصادی و جغرافیایی در زمینه ترانزیت و ترانشیب دارد. در مجموع بالفعل شدن چنین پتانسیلی، میتواند علاوه بر کارکردهای و ارتقاء نقش کلان اقتصادی آفرینی ژئواکونومیکی منطقه، با توجه به نیازهای حیاتی کشورهای محصور در خشکی در حوزههای پیرامونی ایران، به لحاظ اقتصادی، میتواند زمینه ساز نوعی همگرایی منطقهای نیز باشد. براین اساس، ایران میتواند با استفاده از پتانسیلهای ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی منطقه و به تبع آن، برقراری نوعی پیوند اقتصادی بر محور منطقه آزاد چابهار، نفوذ قابل توجهی در مناطق پیرامونی، بویژه منطقه آسیای مرکزی و افغانستان به دست آورد. بنابراین سئوال پژوهش این است آیا چابهار در شرایط سخت تحریمی پتانسیل کمک به کشور را دارد؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد پیوندهای اقتصادی براساس زیربناهای جغرافیایی و ژئوپولیتیکی کمک شایانی برای کشورهایی است که تحت تحریمهای بین المللی قرار میگیرند. زیرا ایران میتواند بخشی از نیازهای استراتژیک خود را از طریق ظرفیتهایی که اشتراک منافعی با همسایگان و دیگر کشورها به وجود آورده است، را تامین کنند. همچنین وابستگی اقتصادی براساس نیازهای مشترک کشورهای محصور در خشکی به ایران، جغرافیای چابهار و پیوندهای اقتصادی منطقه، هارتلند جدید در آسیای باختری، ژئوپولیتیک شمال و جنوب ایران در ایجاد شبکه بازرگانی دوسویه، منطقه آزاد چابهار و پیوندهای ایران با همسایگان و.. میتواند مانع عمدهای در راه کارامدی تحریمهای بین المللی بالاخص تحریمهای ایالات متحده باشد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و همچنین استفاده از منابع کتابخانهای (کتب، مقالات) و منابع اینترنتی و استفاده از نقشههای جغرافیایی مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
در اين برخورد، کشوري مانند ايران که در انديشه ايجاد ارتباطاتات گسترده بازرگاني و اقتصادي ميان کرانه هايش در اقيانوس هند و کشورهاي محاصره شده در خشکي، در ماوراي سرزمين هاي شمالي خود است ، مي تواند با به کار گيري هوشياري در شناخت دقيق موقعيت ممتاز جغرافيايي خود و با به کار گرفتن اندکي دليري اين جغرافيا را به "قدرت " تبديل کرده و اين موقعيت را به يک هارتلند جديد در ژئوپوليتيک نيمکره خاوري جهان مبدل سازد.
اگر منطقه را سرزمين چند کشور بدانيم که به علت پيوندهاي جغرافيايي يا منافع ملي مشترک به يکديگر مربوط شده اند، شناخت متغيرهايي که در شکل گيري يک نظام منطقه اي و تعاملات و جهت گيريهاي آينده آن موثر است ، اين امکان را براي تصميم سازان و تصميم گيران در حوزه سياست خارجي فراهم ميسازد تا در تدوين استراتژيهاي بلندمدت ، ميان مدت و کوتاه مدت و در پيش گرفتن تاکتيک هاي مقطعي نگاهي جامع به مسائل منطقه اي داشته باشند و پيشاپيش براي حفظ و تقويت موقعيت خود در منطقه برنامه ريزي کنند.
فرضيه پيشنهادي ارتباط ژرفاي ژئوپوليتيک شمالي ايران به ژرفاي ژئوپوليتيک جنوبيش شامل اين بحث بود که چنين ارتباطي مي تواند دست رسي مستقيم کشورهاي عربي توليد کننده نفت خليج فارس به منطقه خزر- آسياي مرکزي را تسهيل کند: کشورهايي که ممکن است خواهان درگير کردن منافع ملي خود در فعاليت هاي اقتصادي منطقه اي باشند که مي رود در بازارهاي بين المللي انرژي رقيب منطقه خليج فارس شود.